فهرست کتاب

گام بلند
گزیده بیانات مقام معظم رهبری
در مراحل فرآیند تحقق اهداف اسلامی

 مقدمه

فصل اول: فرآیند تحقق اهداف اسلامى

فصل دوم: دولت اسلامى و ویژگى ‏هاى آن

الف - اقامه دین خدا و تحقق احکام و ارزشهاى اسلامى
ب - صالح‏بودن مسؤولان
ج - اعتماد مردم به مسؤولان و رابطه مستحکم بین آنها

فصل سوم: چگونگى تحقق دولت اسلامى

1 - خودسازى مسؤولان
2 - انتخاب مدیران شایسته
3 - نظارت مردم بر عملکرد مسؤولان و پاسخگویى آنها
4 - انتخاب مسؤولانى صالح و شایسته توسط مردم
نقش خواص در تحقق دولت اسلامى

فصل چهارم: آسیب ‏شناسى جمهورى اسلامى ایران

الف - ارزیابى نظام
ب - ارزیابى کارگزاران

فصل پنجم: انتخابات مطلوب

الف - اهمیت انتخابات
ب - انتخابات مطلوب و فضاى آن
ج - مردم و انتخابات
د - نقش خواص در انتخابات
و - نقش زنان در انتخابات

فصل ششم: رئیس ‏جمهور مطلوب

الف - ویژگیهاى فردى
ب - اعتقادات مبنایى رئیس‏ جمهور
ج - وظایف کلى رئیس ‏جمهور
د - اصول سیاستهاى کارى رئیس جمهور
الف - داخلى
ب - خارجى

تکمله؛ چند توصیه به نامزدهاى ریاست‏ جمهورى

 

 

خامنه‌ای، علی، رهبر جمهوری اسلامی ایران، 1318 –
گام بلند: گزیده بیانات مقام معظم رهبری در مراحل فرایند تحقق اهداف اسلامی / تهیه‌کننده مرکز تحقیقات اسوه. - - تهران: صادق آ‌ل‌محمد، 1383.
112 ص.
5000 ریال
ISBN:964-93705-7-9
1. خامنه‌ای، علی، رهبر جمهوری اسلامی ایران، 1318 - - -
پیام‌ها و سخنرانی‌ها، الف. مرکز تحقیقات اسوه. ب. عنوان. ج. عنوان:
گزیده بیانات مقام معظم رهبری در مراحل فرایند تحقق اهداف اسلامی.
2 گ / 1691
DSR 0845/955
کتابخانه ملی ایران 42191 – 83 م


 

شناسنامه کتاب:

عنوان کتاب:گزیده بیانات مقام معظم رهبری در مراحل فرآیند تحقق اهداف اسلامی

گردآورنده:ابراهیم ابراهیمی

 تهیه کننده :ستاد فرهنگى فجر انقلاب اسلامى

 نوبت چاپ :پنجم کتاب (سوم ناشر)، اردیبهشت 1384

 شمارگان :20000 نسخه

 

 

 

 

لیتوگرافی:آبرنگ

 

 

 

  مقدمه


از چهار سال پیش تاکنون، مقام معظم رهبرى با بیانى نو از اهداف نهضت اسلامىِ مردم ایران، مراحل این نهضت، وظایف پیش رو و افقهاى آینده آن، مبحثى را با عنوان "فرآیند تحقق اهداف اسلامى" مطرح نمودند. در یک نگاه کلى به کل دوران رهبرى ِ معظم له، طرح حکیمانه و هنرمندانه این بحث و ترغیب همگان براى به پایان  رسانیدن مرحله کنونىِ این فرآیند یعنى مرحله تشکیل دولت اسلامى و آماده سازى جامعه براى نیل به مراحل بعد و تشکیل کشور اسلامى را مى توان فصل سوم از فصول رهبرى معظم له در امتدادِ دو فصل مهمِ مبارزه با تهاجم فرهنگى و فصل نهضت عدالت خواهى و مبارزه با فقر و فساد و تبعیض در پانزده سال هدایتگرى و راهبرى انقلاب از سوى ایشان دانست. پس از امام قدس سره، در اولین فصلِ رهبرىِ معظم له، آنگاه که دشمن، ابزار فرهنگ را به عنوان وسیله اى براى براندازى نظام اختیار کرد. در این هنگام، این رهبرى بود که همگان را از خطر سِیلى فراگیر باخبر نمود و هشدار داد که دشمن هدف خود را براى سلب ایمان مردم و سست نمودن اعتقادشان به انقلاب در قالب فرهنگ و تبلیغات، عملیاتى و اجرائى نموده است. هرچند دشمن در تهاجم فرهنگى به هدف نهائى خود نائل نشد، اما به دلیل غفلت مسؤولان فرهنگى کشور، پیکره فرهنگ مردم و نظام با آسیب هائى مواجه گشت و متاسفانه هنوز هم دشمن در این میدان از ما تلفات مى گیرد. در موضوع عدالتخواهى نیز اگرچه مقام معظم رهبرى از همان ابتدا این پرچم را برافراشته بودند، اما آنگاه که آثارِ برخى سوءِ سیاستهاى دولتهاى وقت و دخالتهاى پنهان دست دشمنان، موجب نگرانیهاى بیشتر شد، فصل دوم از هدایتگریهاى مقام معظم رهبرى با شعار نهضت عدالتخواهى و نهایتا مبارزه با فقر و فساد و تبعیض، آرام آرام شروع شد و در سالهاى پایانى دهه هفتاد به اوج خود رسید. اگرچه دشمن در این مرحله نیز نتوانست انقلاب و نظام اسلامى را از خدمت رسانى به محرومان به طور کلى باز دارد و نیز نتوانست با سیاست نفوذ و آلوده سازى دستگاهها، به جداسازى مردم از نظام و ناکارآمدى دستگاهها به طور مطلق دست یابد، اما در این زمینه نیز نظام با آسیبهائى مواجه شد و علاوه بر آن، از سوى مسؤولان، آن طور که شایسته بود، به هشدارها و بلکه فرامین رهبرى در این زمینه، توجه و اهتمام لازم نشد و گویا هنوز هم برخى به این باور نرسیده اند که فلسفه وجودى نظام اسلامى، تحقق عدالت اجتماعى است و درنیافته اند که دشمن در پشت پرده سیاست، با تمسک به همه شیوه ها حتى با تهاجمى نظرى و با غیرعلمى وانمودکردن اصل اصیل عدالت و حواله نمودن آن به آرمان شهرى واقع در ناکجاآباد، در صدد است هیچگاه این اصل در نهادها، ساختارها و نرم افزارهاى حکومت اسلامى جارى نشود.

به هر صورت، مبحث " فرآیند تحقق اهداف اسلامى" را مى توان فصل جدیدى از فصول هدایتگرى مقام معظم رهبرى دانست که در این مقطع، مبتنى بر نتایج و آثار فصول گذشته، تشکیل دولت اسلامى به معناى اسلامى شدن روش ومنش کارگزارانِ حکومت را هدف گرفته است. موضوع "فرآیند تحقق اهداف اسلامى" در واقع موضوعى عمیق، بنیادین، گسترده و پردامنه است که وسعتى به اندازه عرض نهضت اسلامى در پهناى جغرافیاى سیاسى عالمِ امروز و امتدادى از یک سو به قدمت تاریخ نهضت اسلامى مردم ایران و از سوى دیگر تا آخرین افقهاى بلند این نهضت یعنى اتصال به "نهضت ظهور" دارد. از آنجا که مبحث فرآیند تحقق اهداف اسلامى در حقیقت، بازخوانىِ روزآمدِ نهضت اسلامى مردم ایران مى باشد، شایسته است مجموعه رهنمودهاى مقام معظم رهبرى در تمام موضوعاتِ مورد ابتلا و نیازِ نهضت، با همین قالب و ساختار مورد توجه قرار گیرد. از این رو چنانچه توفیق الهى همراه باشد، مرکز تحقیقات اسوه قصد دارد به فضل الهى سلسله آثارى از رهنمودهاى مقام معظم رهبرى را از همین زاویه با تدوین و تحقیقى شایسته منتشر نماید. آنچه از این مبحث گسترده در این مجلد گرد آمده است، مجموعه اى از فرمایشات مقام معظم رهبرى است که مى توان آن را حول موضوع تشکیل دولت اسلامى، آن هم در بخش دستگاه اجرائى و در مقوله انتخاب رئیس این دستگاه از سوى مردم، جمع آورى و تدوین نمود. این اثر که جلد دوم از مجموعه "به سوى دولت اسلامى" مى باشد، ابتدا در تیراژى محدودتر و براى پنجمین همایش دفتر پژوهشهاى فرهنگى در قم تهیه شد و اکنون ویرایش دوم این کتاب به شکل حاضر در اختیار خوانندگان و علاقمندان قرار مى گیرد. جلد اول این مجموعه که به کلیات مبحث فرآیند تحقق اهداف اسلامى از دیدگاه مقام معظم رهبرى اختصاص دارد، ان شاءاللَّه در آینده نزدیک منتشر خواهد شد.
در این زمینه توجه خوانندگان محترم را به توضیحات ذیل جلب مى نمائیم؛

1 - کلیه مطالب متن، همان سخنان مقام معظم رهبرى است که در مناسبتهاى مختلف ایراد گردیده و در این مجموعه براى آن ها، عناوین و فصولى متناسب با اهداف این مجموعه انتخاب شده است. در مواردى نیز براى رعایت نکات دستورى کلماتى در داخل دو قوس به متن افزوده شده است.

2 - در تدوین بیانات معظم له تلاش شده تا مطالبِ مرتبطِ با هم، از بخشهاى مختلف جمع آورى و به صورتى معنى دار در کنار هم قرار گیرد. براى رعایت اختصار در برخى موارد، بخشهائى از متن اصلى بدون آنکه خلل یا تغییرى در معنا ایجاد نماید، حذف شده که براى حفظ اصالت متن و رعایت سندیت این کتاب، این موارد با سه نقطه مشخص شده است.

3 - فصل اول این کتاب، به بیان کلیات مبحثِ بدیع »فرآیند تحقق اهداف اسلامى« پرداخته است. در این فصل، مراحل این فرآیند به نحو اختصار بیان شده است. فصول دوم تا پنجم نیز در حقیقت، به عنوان مباحثى مقدماتى براى فصل ششم آماده شده است تا در این فصل، به موضوع اصلى یعنى هدایت خواص و عموم مردم به سوى انتخاب اصلح پرداخته شود. برخى از موضوعات مندرج در فصول دوم تا پنجم نیز، خود، ظرفیت و ضرورت طرح در یک اثر مستقل را دارند که امید داریم در ادامه کار و به دور از ضرورتهاى عاجل، پس از دستیابى به یک الگوى نظام مند و منطقى در مجموعه معارف رهبرى، به طور شایسته به این توفیق دست یابیم.
4 - مطالبى که براى شناساندن رئیس جمهور مطلوب در آئینه نگاه رهبرى در فصل ششم گردآورى شده، غالبا اختصاص به رئیس جمهور ندارد و در مقام تبیین خصوصیات همه کارگزاران ذکر شده است، اما معلوم است که مهمترین مصداق یک کارگزار، نفر دومِ کشور و رئیس دستگاه اجرائى مى باشد. همچنین از آنجا که به علت افزایش رشد سیاسى مردم، صحنه انتخابات از فردمحورى به سوى معیارمحورى و برنامه محورى سوق پیدا کرده است، لذا بخش اصول سیاستهاى کارى رئیس جمهور به عنوان یک بخش مهم براى شناخت فرد اصلح، در این کتاب جایگاهى مهم یافته است. البته این بخش به منظور تدوین جامع اصول و سیاستهاى نظام در بخش اجرائى گردآورى نشده است. براى این مقصود باید به سند چشم انداز بیست ساله مراجعه نمود؛ سندى که بسیار مورد تاکید و توصیه مقام معظم رهبرى بوده و همه داوطلبان مى بایست برنامه هاى خود را در چارچوب این سند، اعلام نمایند. اما مى توان مطالب این بخش را به عنوان مستندات بخشهائى از چشم انداز بیست ساله در بیانات مقام معظم رهبرى تلقى نمود. بر همین اساس، این کتاب فقط در مقطع انتخابات قابل استفاده نخواهد بود، بلکه براى برنامه ریزى هاى دستگاه اجرائى و نیز نظارت مردم جهت تطبیق عملکرد دستگاه اجرائى با رهنمودهاى رهبرى نیز به کار خواهد آمد.
5 - عنوانى که براى این جلد از مجموعه"به سوى دولت اسلامى" اختیار شده است، "گام بلند" نام گرفته است. این نام با الهام از یکى از آخرین رهنمودهاى مقام معظم رهبرى درباره نهمین انتخابات ریاست جمهورى برگرفته شده است. معظم له در این باره مى فرمایند: »باید انتخابات را به سمتى سوق داد که مردم به صحنه بیایند و بدانند مى خواهند کار بزرگى انجام دهند و دولتى سر کار بیاورند که براى رسیدن به آرمانها یک "قدم بلند" بردارد«. به اعتقاد ما، مجموعه ظرفیتهائى که امروز در کشور به وجود آمده است، اقتضاى آن را دارد که به جاى برداشتن گامهاى متزلزل و اکتفا به امکانات حداقلى، با دلى پریقین و سرى سرشار از امید، به سوى کشف و انتخاب گزینه هائى از خزانه ملت رفت تا گامى بلند به سوى تحقق آرمانها و اهداف اسلامى برداشت و این میسر نیست مگر ابتدا خواصِ جامعه، موضع و موقع خود را دریافته و به وظایف خود در به صحنه کشاندنِ درستِ مردم عمل نمایند.
مرکز تحقیقات اسوه، قم، 12بهمن 83
 

فصل اول
فرآیند تحقق اهداف اسلامى
 

تشکیل حکومت براى تحقق آرمانها است. اگر حکومت تشکیل شد، ولى در جهت تحقق آرمانها پیش نرفت، حکومتِ منحرف است. این یک قاعده کلى است، این معیار است. ممکن است تحقق آرمانها سالهایى طول بکشد، موانع و مشکلاتى بر سر راه وجود داشته باشد، اما جهت حکومت، جهت و سمت گیرى این قدرتى که تشکیل شده است، حتما باید به سمت آن هدفها و آرمانها و آرزوهایى باشد که شعارِ آن داده شده است و )داده( مى شود و در متن قرآن و احکام اسلامى وجود دارد. اگر در آن جهت نبود، بلاشک، حکومتِ منحرف است.(1)
محاسبه ما این طور نشان مى دهد که نظام جمهورى اسلامى در طول بیست وپنج سال گذشته، پیشرفتهاى زیادى کرده است. نمى گوییم تماما به هدفهاى خود رسیده ایم، نه، باز هم باید حرکت و تلاش کنیم، اما مى گوییم و ادعا مى کنیم که در این راه، نظام جمهورى اسلامى، پیشرفت کرده است.(2) ملت ایران هنوز در نیمه راه است و هنوز تحقق اهداف بزرگ و حقیقیش، به نحوى که مورد علاقه او و منطبق بر اصول اسلامى باشد، تلاش بیشترى مى طلبد.(3) فرآیند تحقق نظام اسلامى، همین طور قدم به قدم به نتایج نهایى خود نزدیک مى شود.(4) )این( فرآیند، یک فرآیند طولانى و البته دشوارى است )که( انسان به طور نسبى به آن اهداف نزدیک مى شود، اما تحقق آنها خیلى طولانى است.(5)

مرحله اول ؛ ایجاد انقلاب اسلامى

قدم اول که پر هیجان تر و پر سر و صداتر از همه است، ایجاد انقلاب اسلامى است؛ کار آسانى نبود، لیکن این آسانترین است.(6)

این انقلاب، اولین سخنش این بود که دوران حاکمیت ارزشهاى معنوى آغاز شده است(7)؛ یک تحول بنیادین بر اساس یک سلسله ارزشها.(8)این نهضتِ مردمى و انقلابِ بى نظیرى که در منتهاى مبارزات پانزده ساله آن پدید آمد، همه به خاطر اسلام بود. این ملت بزرگ و امام بزرگوارش قدس سره، سعادت را در پیروى حقیقى از اسلام دانستند و حاکمیت اسلام را وسیله نجات از سلطه شیطانها و طاغوتها و ستمگران دیدند و رضاى خدا را در پیگیرى از حاکمیت اسلام جستجو کردند.(9)

انقلاب بزرگ ما، خصوصیاتى مخصوص به خود داشت. این خصوصیات که بارها هم در تحلیلهاى ملت ما و آشنایان با انقلاب تکرار شده، اولین بار در یک انقلاب مشاهده مى شد؛ تکیه به اسلام، هدف گیرى ایجاد حکومت اسلامى، تجدیدنظر در مفاهیم سیاسى عالم، مثل آزادى و استقلال و عدالت اجتماعى و چیزهاى دیگر و حرکت به سمت دنیا و جامعه اى که بر پایه ارزشهاى اسلامى بنا شده باشد.(10) مردم مى دانستند چه مى خواهند، مردم دنبال )ارزشها( بودند. ارزشها که مى گوییم یعنى دین، ایمان، استقلال سیاسى، استقلال اقتصادى، استقلال فرهنگى، آزادى فکر، رواج اخلاق فاضله، حکومت مردمى، حکومت صالح، انسانهاى برخوردار از دین و تقوا در رأس کارها. ابزار تحقق این خواسته ها چه بود؟ روح ایمان و جهاد و فداکارى و ایثار همین مردم مؤمن.(11)

مرحله دوم ؛ تأسیس نظام اسلامى

قدم بعدى ، ترتب نظام اسلامى بر انقلاب اسلامى است، یعنى ایجاد نظام اسلامى؛ یعنى )اینکه( هندسه عمومى جامعه، اسلامى بشود که این هم شد؛(12) منشور اصلى جمهورى اسلامى که )همان( قانون اساسى مترقى و جامع ما است(13)، )پدید آمد.( قانون اساسى، میثاق امت با انقلاب است(14). قانون اساسى، ستون فقرات نظام است. در حقیقت، مرکز اصلى سلسله اعصاب نظام است؛ معیار و ضابطه است.(15)
قانون اساسى، تبلور ارزشهاى اسلامى است(16) )که( منطبق بر احکام اسلام است.(17) امروز مردم این کشور، قانون اساسى را به عنوان یک اصل مهم، بلکه مهمترین اصل پذیرفته اند.(18) )از اینرو( قانون اساسى اساس کار ما است.(19)


مرحله سوم ؛ ایجاد دولت اسلامى

قدم بعدى که از اینها دشوارتر است، ایجاد دولت اسلامى است، دولت نه به معناى هیأت وزیران، )بلکه به معناى( مجموعه کارگزاران حکومت، یعنى من و شما. این )مرحله( مشکل تر از مراحل قبلى است.(20)

تشکیل دولت اسلامى به معناى حقیقى، تشکیل منش و روش دولتمردان به گونه اسلامى )است(.(21)


مرحله چهارم ؛ ایجاد کشور اسلامى

بعد از این مرحله، مرحله تلألو و تشعشع نظام اسلامى است، یعنى مرحله ایجاد کشور اسلامى. اگر این مرحله به وجود آمد، آنگاه براى مسلمانهاى عالم، الگو و اسوه مى شویم؛ »لتکونوا شهداء على الناس«(22).

اگر توانستیم این مرحله را به سلامت طى کنیم، آنگاه مرحله بعدى، ایجاد دنیاى اسلام است. ببینید، فرآیند تحقق نظام اسلامى، همین طور قدم به قدم به نتایج نهایى خود نزدیک مى شود. نمى شود توقع داشت که )مسؤولان( خود را اصلاح نکنند، اما دنیا را اصلاح کرده باشند یا کشور، اسلامى شود.(23)

اگر دولت به معناى واقعى کلمه اسلامى شد، آن وقت، کشور به معناى واقعى کلمه اسلامى خواهد شد، عدالت مستقر خواهد شد، تبعیض از بین خواهد رفت، فقر به تدریج ریشه کن مى شود، عزّت حقیقى براى آن مردم به وجود مى آید، جایگاهش در روابط بین الملل ارتقا پیدا مى کند، این مى شود کشور اسلامى.(24)

)تشکیل کشور اسلامى( هنوز یک هدف متوسط یا در واقع یکى از مراحل راه طى شده است. مرحله بعد آن است که مردمى که در این نظام، به آسودگى، بى دغدغه و با برخوردارى از عدل زندگى مى کنند، براى تخلق به اخلاق حسنه، فرصت و شوق پیدا کنند. بعد از تشکیل حکومت، این هدف است.(25)


مرحله پنجم ؛ ایجاد دنیاى اسلام

از این مرحله که عبور کنیم، بعدش دنیاى اسلامى است. از کشور اسلامى مى شود دنیاى اسلامى درست کرد، الگو که درست شد، نظایرش در دنیا به وجود مى آید(26).

امت اسلامى - آن چنان که پیامبر مکرم اسلام صلى الله علیه وآله وسلم و تعالیم قرآن، طراح و برنامه ریز آن بوده اند - مجموعه اى از انسانها هستند که از علم، اخلاق، حکمت، روابط صحیح و اجتماعِ برخوردار از عدالت بهره مندند و نتیجه همه این ها، رسیدن انسان به اوج تکاملى است که استعداد آن را خداوند در او قرار داده است.(27)
 

فصل دوم
دولت اسلامى و ویژگى هاى آن

الف - اقامه دین خدا و تحقق احکام و ارزشهاى اسلامى

اقامه دین اللَّه، اولین شاخصه است و این، مادر همه خصوصیات دیگر است.(28) نظام اسلامى عبارت است از این که قسط اسلامى و احکام اسلامى در جامعه تحقق پیدا کند.(29) خطوط اصلى جامعه مطلوب، استقرار شریعت اسلامى )است( که متضمن عدل اجتماعى واستقلال سیاسى واستغناى اقتصادى و رشدعلمى واخلاقى است.(30)

اسلام یک کلمه مجمل است و تفاصیل گوناگونى از آن مى شود. من به بخشى از آنها اشاره مى کنم که همه اش در داخل اسلام هست؛

ارزش اول، ایمان است،... ارزش بعدى، عدالت است،... ارزش بعدى، دیندارى است،... ارزش دیگر، دورى از اسراف و تجمل در سطح زمامداران است،... ارزش دیگر، سلامت دینى و اخلاقى زمامداران است،... رواج اخلاق فاضله، یکى دیگر از ارزشها )است(،... آزادى فکر و بیان هم یکى )دیگر( از ارزشها است،... یکى دیگر از ارزشها، استقلال سیاسى و اقتصادى و فرهنگى است،... ارزشها که مى گوییم یعنى دین، ایمان، استقلال سیاسى، استقلال اقتصادى، استقلال فرهنگى، آزادى فکر، رواج اخلاق فاضله، حکومت مردمى، حکومت صالح، انسانهاى برخوردار از دین و تقوا در رأس کارها.(31)


ب - صالح بودن مسؤولان

ثانیاً افراد صالح و شایسته، متصدى و مباشر این کار باشند، )چه اینکه( بدون وجود افراد شایسته و صالح، امکان ندارد احکام اسلامى و قسط اسلامى در جامعه پیاده شود.(32) )از اینرو( اعتبار همه مسؤولان در نظام اسلامى به این است که خود را کمربسته دین خدا و مجرى قوانین و متعهد به قانون اساسى بدانند.(33)

اگر ما )مسؤولان( خودمان صالح باشیم، مى توانیم صلاح را در همه جاى دنیا و پیش از همه در کشور خودمان گسترش بدهیم، ولى اگر ما صالح نبودیم، هیچ اتفاق مثبتى در جهت اهداف به وقوع نخواهد پیوست. هرکس هم که تلاش کند، بى خود تلاش کرده است.(34)


معناى صالح بودن

خوب بودن یک معناى پیچیده اى ندارد، یعنى باید متدین و باتقوا باشیم و دروغ نگوییم و غیبت نکنیم و به مال دنیا حرص نزنیم و اهل تجمل و تشریفات و اسراف و بدخواهى نباشیم و ادعاهاى دروغ نکنیم. شخص امام قدس سره، انسان خوبى بود. خوبى او توانست تمام قلمرو حضور او را خوب و متلألأ بکند. حتى دشمنان امام قدس سره، شخص او را از لحاظ زهد و پارسایى و بى طمعى و بى اعتنایى به دنیا و راستگوبودن در ادعاها، قبول داشتند.
شاید درست باشد که ما خطاب امیرالمؤمنین علیه السلام را به عثمان بن حنیف، به خودمان بگوییم؛ »الا و انکم لاتقدرون على ذلک«؛(35) شما نمى توانید آن گونه خوب باشید، ما هم نمى توانیم آن طور خوب باشیم. بعد مى فرمایند: »ولکن اعینونى بورع و اجتهاد«(36)؛ ورع داشته باشید، از لغزشگاهها بپرهیزید و تلاش و اجتهاد کنید که این اجتهاد، با کمک خدا همراه خواهد شد.(37)

لزوم صالح بودن مسؤولان

1 - مصالح دولت اسلامى بر مسؤولان غیرصالح بار نمى شود

اگر اسلام که دین خدا است و مى خواهد زندگى مردم را بر اساس ارزشهاى الهى اداره بکند، در امر حکومت، دچار یک وضعیت دنیایى شد، دچار همان چیزى شد که جوامع دیگر به آن مبتلا هستند، مصالح مترتب بر نظام اسلامى، به کلى از آن سلب خواهد شد.(38)

2 - مردم صالح با دولت غیراسلامى، ره به جایى نمى برند

شاید این حدیث را ما بارها گفته ایم و شنیده ایم و نقل کرده ایم که »لاعذبن کل رعیة فى الاسلام اطاعة اماما جائرا لیس من اللَّه عز و جل و ان کانت الرعیة فى اعمالها برة تقیة و لاعفون عن کل رعیت فى الاسلام اطاعة اماما هادیا من اللَّه عزوجل و ان کانت الرعیة فى اعمالها ظالمة مسیئة«؛(39) حاصل این که اگر دستگاه مدیریت جامعه، صالح و سالم باشد، خطاهاى متن جامعه، قابل اغماض است و در مسیر جامعه مشکلى به وجود نخواهد آورد. اما اگر مدیریت و رأس جامعه، از صلاح و سلامت و عدل و تقوا و ورع و استقامت دور باشد ولو در میان مردم صلاح هم وجود داشته باشد، آن صلاحِ بدنه مردم، نمى تواند این جامعه را به سرمنزل مطلوب هدایت کند، یعنى تاثیر رأس قله و هرم و مجموعه مدیریت و دستگاه اداره کننده در یک جامعه، این قدر فوق العاده است.(40) اگر ما )مسؤولان( خود را اصلاح کنیم، جامعه اصلاح شده است.(41)

3- دنیاى اسلام بدون صالح بودن مسؤولان متحقق نمى شود

نمى شود توقع داشت که من و شما خود را اصلاح نکنیم، اما دنیا را اصلاح کرده باشیم یا کشور، اسلامى شود، نه.(42)
4- صالح بودن مسؤولان، بسیارى از مشکلات جامعه را حل مى کند

باید بدانیم که اگر رئیس جمهور، شایسته و متعهد به اسلام و دلسوز براى کشور و ملت باشند، بسیارى از مشکلات پیش نمى آید و مشکلاتى اگر باشد، رفع مى شود.(43)

5 - مسؤولان غیرصالح، دشمن نظام و سد راه پیشرفت خواهند شد

ما )مسؤولان( باید صالح بشویم. حکومت، دست من و شما و همه است. اگر صالح شدیم، آن وقت، سرنوشتى که خدا براى صالحان معین کرده است، متعلق به ما خواهد بود. »ولکن اعینونى بورع و اجتهاد و عفة و سداد«؛ مواظب خودتان باشید و ورع پیشه کنید. برادران! اگر این مصونیت نباشد، ما خود، به دشمن خویش و دشمن نظام تبدیل مى شویم. در حال حاضر که ما به دنبال دشمنهاى داخلى و خارجى نظام - از آمریکاى خونخوار و جنایتکار گرفته تا گروهکها و منافقین - مى گردیم تا با آنها مقابله کنیم، مواظب باشیم همان جایى که من و شما ایستاده ایم، دشمن نظام در آن جا نایستاده باشد. من و شما که عمرى را سپرى کردیم تا در راه خدا کار کنیم و امید و آرزو داشتیم در راه او کشته بشویم و از بین برویم، ممکن است خداى نکرده به دشمن این راه تبدیل شویم.(44)


6- گرفتارى عمده دنیا ناشى از صالح نبودن مسؤولان است

امروز گرفتاریهاى عمده ملتها در دنیا، گرفتارى ناشى از مدیران و دستهاى گرداننده جامعه است. آنها فاسدند که فساد در ملتها، ریشه همه ارزشها و اصالتها را مى کَند و از بین مى برد، آنها فاسدند که ملتها، ذلیل و برده و نوکرصفت بار مى آیند. آنها فاسدند که قدرتهاى شیطانى، بر ملتهایشان تسلط پیدا مى کنند، آنها فاسد و بى بندوبارند که در متن جوامعشان، ایمان به کلى رخت برمى بندد. امروز، این بلاى عمومى جوامع غربى است، بلاى بى ایمانى و سردرگمى و عدم تکیه روحى به یک نقطه مطمئن و بقیه انواع فسادهایى که در دنیا هست، چیز خیلى خطرناک و بلاى بزرگى است و همین نقطه، جوامعى را که به آن دچار هستند، به باد فنا خواهد داد.(45)
 

ج - اعتماد مردم به مسؤولان و رابطه مستحکم بین آنها

ثالثاً اعتماد و باور و قبول مردم و رابطه مستحکم میان این مجموعه خدمتگزار و مردم باید وجود داشته باشد. هر کدام از این سه پایه اگر کم باشد، فلسفه حکومت اسلامى تحقق پیدا نخواهد کرد.(46)
 

فصل سوم
چگونگى تحقق دولت اسلامى
 

وقتى امیرالمومنین على بن ابى طالب علیه السلام در رأس حکومت قرار مى گیرد، تمام شاخه هاى مدیریت در جامعه، به طرف صلاح حرکت مى کند، به طورى که اگر یک گوشه از مجموعه این دستگاه مدیریت، ناسالم و ناپاک و غیرمنطبق با معیارها باشد، براى قطع و قلع و قمع آن، امیرالمومنین علیه السلام جنگ چندین ماهه را بر خودش هموار مى کند، یعنى مجموعه دستگاه مدیریت کشور، باید علوى باشد.(47) )بنابر این( مسؤولان و دولتمردان باید خودشان را با آن ضوابط و شرایطى که متعلق به یک مسؤول دولت اسلامى است، تطبیق دهند.(48)
 

1 - خودسازى مسؤولان


ما امروز در مرحله دولت اسلامى و کشور اسلامى قرار داریم؛ باید دولت اسلامى را ایجاد کنیم. امروز دولت ما سهم خوبى از حقایق اسلامى و ارزشهاى اسلامى را دارد؛ اما کافى نیست. آنچه ما مسؤولان احتیاج داریم، این است که کارآمدى خود و نظام را افزایش دهیم. کارآمدى هم باید در جهت تحقق خواستها و اهداف اسلامى باشد؛ در جهت پیاده شدن و عینى شدن ارزشها در جامعه باشد، باید بیشتر به سمت اسلامى شدن، مسلمان شدن و مؤمنانه و مسلمانانه زندگى کردن برویم، باید به سمت زندگى علوى برویم. رفتن به سمت زندگى علوى معنایش این نیست که اگر آن روز لُنگ مى بستند و راه مى رفتند، امروز هم لُنگ ببندیم و راه برویم؛ نه، امروز، دنیا پیشرفته است. باید روح زندگى علوى - یعنى عدالت، تقوا، پارسایى، پاکدامنى، بى پروایىِ در راه خدا و میل و شوق به مجاهدتِ در راه خدا - را در خودمان زنده کنیم؛ باید به سمت اینها برویم؛ این اساسِ کار ما است. در آن صورت، کارآمدى جمهورى اسلامى هم مضاعف خواهد شد؛ چون مشکل اساسى اى که ممکن است براى نظام اسلامى پیش بیاید، کارآمدى در نگاه جهانى است؛ بگویند آیا توانستند این کار را بکنند؟ توانستند آن کار را بکنند؟ اگر ما قدم به قدم تحول درونى خود را جدى بگیریم و پیش ببریم و پایبندى خود را به ارزشها و اصولِ خود عملاً نشان دهیم، کارآیى و توفیقات ما هم بیشتر خواهد شد. البته دشمنان نمى خواهند؛ جنجال و هیاهو مى کنند؛ اهمیتى هم ندارد.(49)
بنیان و پایه سیاسى کشور، مستحکم است. بر اساس قانون اساسى بسیار خوب و مترقى و جامع و همه جانبه ما، بنیان سیاسى کشور بسیار مستحکم است. اشکال کار، در عملکردها و کوتاهیها است، این کوتاهیها باید برطرف شود.(50)
انقلاب، یک اصلاح بزرگ است. باید به انقلاب عمل کرد، باید به قانون اساسى عمل کرد، باید به مبانى نظام جمهورى اسلامى وفادار بود و عمل کرد. انقلاب و جمهورى اسلامى عیبى ندارد. بنده و امثال بنده با ضعفها و کم بصیرتى و ترس و جبن ذاتى و دلدادگى خود به امور مادى و عشرت دنیایى مى خواهیم انقلاب را تفسیر کنیم. ما ضعفهاى خود را به حساب انقلاب مى گذاریم، در حالى که انقلاب، قوى و کارآمد است و نظام جمهورى اسلامى، همان قله بلندى است که مى تواند ملت ایران و کشور عزیز ما را از همه گرفتاریهاى مادى و معنوى اش بیرون بیاورد، به شرطى که بنده و امثال بنده به آنچه که نظام جمهورى اسلامى و اسلام عزیز بر دوش ما گذاشته، عمل کنیم و ضعفهاى خودمان را به پاى نظام جمهورى اسلامى نگذاریم.(51) )بنابر این( اولین قدم اصلاحات، اصلاح درونى خود ما است، یعنى این )که( مجموعه مسؤولان نظام بایستى خودشان را از این روشها و منشها و خلقیات و رفتارهاى غیراسلامى خلاص کنند و نجات دهند. اگر این شد، آنگاه، پیشرفت کارها ممکن خواهد شد.(52) )پس( اگر )مسؤولان و دولتمردان( ناقصند، خودشان را به سمت کمال در آن جهت پیش ببرند و حرکت بدهند و اولین و مهمترین وظیفه را، اصلاح کار خود بدانند، چون اصلاح شخص ما، صرفاً اصلاح شخص نیست، ما منشأ اثریم و یک کلمه حرف و یک امضا و یک تصمیم گیرى من و شما در جامعه تاثیر مى گذارد. ما اگر خود را اصلاح کردیم، جامعه را اصلاح کرده ایم.(53)
 

2 - انتخاب مدیران شایسته


تأثیر مدیران بالا در سرنوشت جامعه تا حدود زیادى از این جهت است که مدیر برتر و بالاتر، این قدرت را دارد که دستها و ایادى چرخاننده چرخهاى کشور را سالم انتخاب بکند، یعنى سلامت آنها، جزو سلامت دستگاه حکومت است.(54)
 

3 - نظارت مردم بر عملکرد مسؤولان و پاسخگویى آنها


بهترین چیزى که ممکن است امروز ما بتوانیم براى تصحیح اخلاق و رفتار و منش خودمان - یعنى مسؤولان کشور - ملاک قرار بدهیم، مردم سالارى دینى است؛ همین چیزى که بارها گفته ایم و تکرار شده است. نباید اشتباه بشود، این مردم سالارى به ریشه هاى دمکراسى غربى، مطلقاً ارتباط ندارد، این یک چیز دیگر است. اولاً مردم سالارى دینى دو چیز نیست، این طور نیست که ما دمکراسى را از غرب بگیریم و به دین سنجاق بکنیم تا بتوانیم یک مجموعه کامل داشته باشیم، نه، خودِ این مردم سالارى هم متعلق به دین است، مردم سالارى دو سر دارد؛...یک سر مردم سالارى عبارت است از این که تشکیل نظام به وسیله اراده و رأى مردم صورت بگیرد، یعنى مردم نظام را انتخاب مى کنند، دولت را انتخاب مى کنند، مسؤولان اساسى را به واسطه یا بى واسطه انتخاب مى کنند،...سَرِ دیگر قضیه مردم سالارى این است که حالا بعد از آن که ما )مسؤولان( را انتخاب کردند، ما در قبال آنها وظایف جدى و حقیقى داریم،...مردم سالارى فقط این نیست که انسان تبلیغات و جنجال بکند و بالاخره عده اى را به پاى صندوق بکشاند و رأیى از مردم بگیرد، بعد هم خداحافظ و هیچ کارى به کار مردم نداشته باشد! )بلکه( بعد از آن که این نیمه اول تحقق پیدا کرد، نوبت نیمه دوم است؛ نوبت پاسخگویى است.(55)
امیرالمؤمنین علیه السلام در این بیان، مطالبى دارند: »لاتقولن انى مؤمر آمر فاطاع«؛(56) نگو به من ماموریت داده شده، به من مسؤولیت داده شده و من صاحب فلان مسؤولیت شده ام، »آمر فاطاع«؛ بنده مسؤولم و دستور مى دهم، باید اطاعت کنید. این طور حرف نزن، »فان ذلک ادغال فى القلب«؛(57) این، دل تو را خراب و نابود مى کند، واقعش هم همین است.(58)
 

4 - انتخاب مسؤولانى صالح و شایسته توسط مردم


مسأله انتخابات، مسأله سپردن سرنوشت بخش عمده امکانات کشور به یک نفر و یک مجموعه است. سرنوشت مسائل اقتصادى، مسائل فرهنگى، روابط خارجى و مسائل گوناگون دیگر تا حدود زیادى به این قضیه وابسته است. درست است که قواى دیگر هم هر کدام وظایفى دارند، اما مهمترین مسائل و فعالیتهایى که در بخشهاى مختلف کشور به جریان مى افتد، به قوه مجریه مربوط است که سرنوشت آن در این انتخابات معلوم مى شود.(59) مردم باید به فکر شناخت اصلح باشند، چون چیز کوچکى نیست.(60)
من مجدداً به مردم توصیه مى کنم که این کار را کوچک نشمرند. مسأله این است که مدیر اجرایى کشور انتخاب خواهد شد. در نظام جمهورى اسلامى، ریاست جمهورى، شأن مهمى است. بازوى اجرایى نظام، دولت و رئیس جمهور است.(61) دولت مثل چهارراهى است که رئیس جمهور، مثل فرمانده، سر این چهارراه است.(62)
 

نقش خواص در تحقق دولت اسلامى


خواص چه کسانى هستند؟ آیا یک قشر خاصى هستند؟ نه، در بین اینهایى که ما مى گوییم خواص، آدمهاى باسواد هم هست، آدمهاى بى سواد هم هست. گاهى کسى بى سواد است، اما جزء خواص است، مى فهمد که چه کار مى کند. از روى تصمیم گیرى و تشخیص، عمل مى کند ولو درس نخوانده و مدرسه نرفته است، مدرک ندارد، لباس روحانى ندارد، اما مى فهمد که قضیه چیست.
خواص یعنى کسانى که وقتى عملى انجام مى دهند، موضع گیرى مى کنند، راهى را انتخاب مى کنند، از روى فکر و تحلیل است. مى فهمند و تصمیم مى گیرند و عمل مى کنند، اینها خواصند؛ کسانى که از روى فکر و فهمیدگى و آگاهى و تصمیم گیرى کار مى کنند، یک راهى را مى شناسند و دنبال آن راه حرکت مى کنند - خوب و بدش را کار نداریم. نقطه مقابلش هم عوام است. عوام یعنى کسانى که وقتى جَو به یک سمتى مى رود، اینها هم مى روند، تحلیلى ندارند.
خواص هم در یک جامعه دو گونه است: خواص طرفدار حق و خواص طرفدار باطل. شما از خواص طرفدار باطل چه توقع دارید؟ توقع دارید که بنشیند علیه حق و علیه شما برنامه ریزى کند! باید با او بجنگید. این که محل کلام نیست. )اما( خواص طرفدار حق، دو دسته اند؛ یک دسته کسانى هستند که در مقابله با دنیا، با زندگى، با مقام، با شهوت، با پول، با لذت، با راحتى، با نام، موفقند. یک دسته موفق نیستند،...اگر آن قسمِ خوبِ خواصِ طرفدارِ حق - یعنى آن کسانى که مى توانند آن وقتى که لازم باشد، از این متاع دنیا دست بردارند - بیشتر باشند، هیچ وقت جامعه اسلامى دچار حالت دوران امام حسین علیه السلام نخواهد شد، مطمئن باشید. تا ابد، بیمه بیمه است. اما اگر اینها کم باشند و آن دسته خواص دیگر زیاد باشند - یعنى آنهایى که به دنیا دل سپرده اند، حق را هم مى شناسند، طرفدار حقند، در عین حال در مقابل دنیا پایشان مى لرزد! دنیا یعنى چه؟ یعنى پول، خانه، شهرت، مقام، اسم و شهرت، پست و مسؤولیت و یعنى جان،...اگر خواص، در هنگام خودش، کارى را که لازم است، تشخیص دادند و عمل کردند، تاریخ نجات پیدا مى کند و حسین بن على ها به کربلاها کشانده نمى شوند. اگر خواص، بد فهمیدند، دیر فهمیدند، یا فهمیدند و با هم اختلاف کردند - مثل آقایان افغانها - اگر در رأس کار، افراد حسابى بودند، اما طبقه خواص منتشر در جامعه، جواب ندادند؛ یکى گفت ما امروز کار داریم، یکى گفت جنگ تمام شد، بگذارید سراغ کارمان برویم، برویم کاسبى کنیم، چند سال همه آلاف و الوف جمع کردند و...، اگر این گونه عمل کردند، معلوم است که در تاریخ، کربلاها تکرار خواهد شد!...تصمیم گیرى خواص در وقت لازم، تشخیص خواص در وقت لازم، گذشتِ خواص از دنیا در لحظه لازم، اقدام خواص براى خدا در لحظه لازم، اینها است که تاریخ را نجات مى دهد، ارزشها را نجات مى دهد، ارزشها را حفظ مى کند،...طبقه خواص! عزیزان من، ببینید شما کجایید. اگر جزو خواصید، پس حواستان باشد،... یک وقت یک حرکت بجا، تاریخ را نجات مى دهد. گاهى یک حرکت نابجا که ناشى از ترس و ضعف و دنیاطلبى و حرص به زنده ماندن است، تاریخ را در ورطه گمراهى مى غلطاند،...وقتى خواص به سمتى رفتند، عامه مردم هم دنبال آنها حرکت مى کنند. بزرگترین گناه انسانهاى ممتاز و برجسته، اگر انحرافى از آنها سر بزند، این است که انحراف آنها موجب انحراف بسیارى از مردم مى شود، یعنى حرکت خواص، به دنبال خود حرکت عوام را مى آورد.(63)
 

فصل چهارم
آسیب شناسى جمهورى اسلامى ایران
با توجه به مراحل فرآیند
 

الف - ارزیابى نظام


(همان طورى که گفتیم( محاسبه ما این طور نشان مى دهد که نظام جمهورى اسلامى در طول بیست وپنج سال گذشته، پیشرفتهاى زیادى کرده است.(64) )حال با توجه به مراحل فرآیند( ما در کدام مرحله ایم؟ ما در مرحله سومیم، ما هنوز به کشور اسلامى نرسیده ایم، هیچ کس نمى تواند ادعا کند که کشور ما اسلامى است. ما یک نظام اسلامى را طراحى و پایه ریزى کردیم و الان یک نظام اسلامى داریم که اصولش هم مشخص و مبناى حکومت در آنجا معلوم است، مشخص است که مسؤولان چگونه باید باشند، قواى سه گانه وظایفشان معین است، وظایفى که دولتها دارند، مشخص و معلوم است، اما نمى توانم ادعا کنم که ما یک دولت اسلامى هستیم، ما کم داریم.(65)
اگر کسى در مقابل جوانها ادعا کند و بگوید نظامِ اسلامى ما هیچ عیبى ندارد و همان قالبى را که اسلام خواسته، ما داریم پیاده مى کنیم، گزاف گفته است، به هیچ وجه این طور نیست.(66)
 

ب - ارزیابى کارگزاران


ما مسؤولان باید خود را بسازیم، مرتب با خود کلنجار برویم، یکدیگر را به حق وصیت کنیم، یکدیگر را ارشاد کنیم، مثل آینه اى در مقابل یکدیگر، عیوبمان را صادقانه به هم نشان دهیم، بنا را بر رفع عیب بگذاریم و خود را روز به روز بهتر کنیم. هر کس هم که جدیداً مسؤولیت را برعهده مى گیرد، با این نیت و هدف، مسؤولیت را قبول کند که مى خواهد براى خدمت به مردم، یک انسان صالح بشود، آنگاه مى شود تشکیل دولت اسلامى. قواى مجریه و مسؤولان گوناگون ما باید تا حد قابل قبولى خود را با این قالبها و معیارهاى دینى و اخلاقى اسلامى تطبیق دهند، این مرحله سوم است، ما الان در این مرحله قرار گرفته ایم و باید )به طور( دائم، تلاش ما این باشد.(67)
مهمترین نقاط ضعفى که در زمینه مسؤولان وجود دارد - و الان آن را براى شما بیشتر باز مى کنم - چند چیز است(68)؛

1 - سستى بینش و ایمان انقلابى و اسلامى
یکى مسأله سستىِ بینش و ایمان انقلابى و اسلامى در بعضى از مسؤولان است. اینها مجذوب نسخه هاى سیاسى غرب هستند، آن هم نسخه هاى غلط از آب درآمده، لیبرال دمکراسى غرب که یک روز گفته مى شد اوج تکامل فکر و عمل انسان است و بالاتر از آن چیزى وجود ندارد - که به نظر من، خودِ این حرف، نشانه کوته فکرى است که آدم، نقطه اى را پیدا کند و بگوید از این بالاتر ممکن نیست انسان حرکت کند، نه، انسان در حرکتِ خود، بى نهایت است - امروز به دست خود، خودش را رسوا کرده است. این لیبرالیسم، همان چیزى است که امروز ماجراى افغانستان و سالها است مسأله فلسطین را به وجود آورده است. این اومانیسمِ دروغین غرب، همان چیزى است که پنجاه سال، ملت فلسطین را ندیده مى گیرد و مى خواهد آن را به کلى حذف کند.(69)

2- دنیازدگى
آسیب دیگر، دنیازدگى است. خیلى از ما - آنهایى که قدرت و پست را طعمه دانستند - متاسفانه دچار دنیازدگى شده ایم. پنج، شش سال پیش از این، در پیامى به انجمن اسلامى دانشجویان - چون آن روز، چیزهایى را حس مى کردم - به این نکته تصریح کردم و گفتم بعضى ها باید مواظب باشند اسیر چرب و شیرینِ دنیا نشوند. کسى که براى خود مسؤولیتى قائل است، اگر دنیازده و رفاه زده شد، کارش زار خواهد شد و کار مردم را هم زار خواهد کرد.(70) عناصر ضعیف را مى خرند، با عامل مالى، استکبار انسانهاى پولدوست را در دنیا برده خود مى کند، امروز این کار در دنیا رایج است. دست در کیسه فتوت خودشان مى کنند - فتوت شیطانى - کسانى که دهانهایشان براى مال دنیا باز است، اینها را شناسایى مى کنند و با پول اسیر خودشان مى کنند و مى خرند. در بسیارى از کشورهاى دنیا، این صدمه بزرگ را به ملتها زدند. آدمهاى طماع و شکم پرست و پول پرست آنها را با این متاع بى ارزش - با پول - خریدند و ملک خودشان کردند.(71)

3 - ضعف مدیریت و پرداختن به کارهاى جزیى، سیاسى و حزبى
بعضى از مشکلات ما ناشى از ضعف بعضى از مدیریتها است؛ به کارهاى جزیى و فعالیتهاى سیاسى و حزبى، سرگرم و مشغول مى شوند. این قدر که من در این خصوص تاکید مى کنم، بعضى ها مى گویند فلانى با حزب و تحزب مخالف است، در صورتى که پس از پیروزى انقلاب اسلامى، اولین حزب را ما درست کردیم. اگر تحزب به معناى واقعى کلمه وجود داشته باشد، من طرفدار آن هستم، منتها من تحزب را این نمى دانم که عده اى از داعیه داران سیاسى، به دنبال کسب قدرت، دورِ هم جمع شوند - ده نفر، پانزده نفر، بیست نفر - و با شعار و ایجادِ هیجان و جذابیتهاى دروغین، مردم یا گروههایى از مردم را به این طرف و آن طرف بکشانند و مرتب، دعوا و اختلاف راه بیندازند و براى این که بى کار نمانند، یک مسأله کوچک را بزرگ کنند، یک چیز کم اهمیت را پراهمیت جلوه دهند و روزها و هفته ها، درباره اش بحث و تحلیل کنند، بر اساس آن، دوست و دشمن معین کنند، فلان کس، فلان طرفى است، پس دشمن است، فلان کس، فلان طرفى است، پس دوست است. بنده اینها را تحزب نمى دانم، اینها روشهاى غلط سیاسى است که در دنیا هم رایج است. دل ما خوش بوده است که در ایران این چیزها رایج نباشد، اما متأسفانه بعضى ها به این چیزها دلبستگى دارند. اما اگر کسى مسؤولیتى را قبول کرد، چنانچه بنا شد چنین دلبستگى اى پیدا کند، به آن مدیریت ضربه خواهد زد. من یک وقت به بعضى از مسؤولان دولتى پیغام دادم و گفتم شما آن ساعاتى را که در جلسه حزبى خود صرف مى کنید - البته نمى گویم پول و امکانات مى گیرید - متعلق به دولت و مردم است، شما حق ندارید آن را صرف مسائل حزبى و جناحى و گروهى و امثال اینها بکنید. یک مقدار ضعفهاى ما ناشى از این ها است.(72)

4 - عدم اتحاد کلمه
یکى دیگر از عیوب و آفتها، عدم اتحاد کلمه است. اتحاد کلمه هم لازم است، لازم است مسؤولان، مواضع واحدى اتخاذ کنند، به خصوص در مسائل جهانى و مسائل عمده کشور. وقتى اندک اختلافى در حرف مسؤولان پیدا مى شود، شما مى بینید رادیوهاى بیگانه چگونه اینها را بزرگ و چند برابر مى کنند. حتى آن جایى که اختلافى نیست، اختلاف را جعل مى کنند، براى این که نشان دهند بین مسؤولان اتحاد کلمه نیست. آنها از جمع منسجمى که با هم کار کنند و همدل باشند، خیلى مى ترسند. خوشبختانه ترکیب قانون اساسى ما، راه حل مشکلات را معین کرده، رهبرى را به عنوان محور، در نقطه مرکزى همه مسؤولان قرار داده، این امکان و فرصت خیلى بزرگى است تا مسؤولان بتوانند با وحدت کلمه، با همدیگر کار کنند.(73)

5 - انقطاع از واقعیات و دورى از مردم
مردمى بودن، چیزى بالاتر از انتخاب شدن به وسیله مردم است. بعضى ها ممکن است در یک نظام دمکراتیک، به شکل دمکراتیک هم انتخاب بشوند، اما با مردم رابطه اى نداشته باشند، اینها مردمى نیستند. در کشور اسلامى ما، مردمى بودن یک ارزش است. هرکسى که بیشتر به مردم نزدیک باشد، بیشتر احساسات مردم را درک کند، بیشتر با مردم، احساس همدردى و ابراز همدردى کند، مردم به او علاقه بیشترى نشان مى دهند.(74)
معتقدم که براى یک مسؤول در دستگاه حکومتى - اعم از مسؤولیتى که بنده دارم یا مسؤولیتى که دیگر مسؤولان دارند - انقطاع از واقعیات و دورى از مردم، عامل انحطاط است، معتقدم که یک مسؤول نباید اجازه بدهد که از واقعیات جامعه و از خبرهایى که در جامعه جارى است، دور بماند. البته انقطاع از مردم - که در تعبیر امیرالمومنین علیه السلام احتجاب از مردم است، یعنى حجاب داشتن و با مردم هیچ مواجه نشدن - چیز خیلى خطرناکى است. حضرت علیه السلام به مالک اشتر فرموده اند که به خاطر احتجاب از مردم، آگاهى انسان از همه چیز کم مى شود.(75)

6- هوى پرستى مسؤولان

«ان اخوف ما اخاف علیکم اثنان؛ اتباع الهوى و طول الأمل«(76)؛ خطر عمده دو چیز است؛ اول، هوس پرستى. تعجب نکنید، از همه خطرها بالاتر، همان هواى نفسى است که در دل ما است؛ »ان اعدى عدوک نفسک التى بین جنبیک«(77)؛ از همه دشمنها دشمن تر، همان نفس، همان من و همان خودى است که در وجود تو است، آن منیّتى که همه چیز را براى خود مى خواهد. این جا هم از زبان پیغمبرصلى الله علیه وآله وسلم همین را مى فرماید: »ان اخوف ما اخاف علیکم اثنان؛ اتباع الهوى و طول الامل، فاما اتباع الهوى فیصد عن الحق«(78)؛ یعنى پیروى از هواى نفس، شما را از راه خدا گمراه مى کند. غالب این گمراهیها، به خاطر هواى نفس است. البته ما هزار جور براى خودمان توجیه درست مى کنیم، براى این که از راه خدا منحرف بشویم و حرف و عملمان غیر از آن چیزى باشد که شرع و دین براى ما معین کرده است. هواى نفس خصوصیتش این است که شما را از سبیل اللَّه گمراه مى کند.(79)
 

7- طول امل و بلندى آرزوها
«و اما طول الامل فینسى الاخرة«(80)، طول امل یعنى آرزوهاى دور و دراز شخصى؛ تلاش کن براى این که فلان جور خانه براى خودت درست کنى، تلاش کن و مقدمات را فراهم کن براى این که به فلان مقام برسى، تلاش کن، زید و عمرو را ببین و هزار جور مشکل را پشت سر بگذار تا این که فلان سرمایه را براى خودت فراهم بیاورى و فلان فعالیت اقتصادى را در مشت بگیرى. طول امل یعنى این آرزوهایى که یکى پس از دیگرى تمام نشدنى است، جلوى چشم انسان صف مى کشند، براى انسان هدف درست مى کنند و هدفهاى حقیر در نظر انسان عمده مى شود.(81)
8- تلقى نادرست از مسؤولیت در نظام اسلامى
حضرت )على علیه السلام( در نامه)اى( به اشعث ابن قیس مى فرماید: »و ان عملک لیس لک بطعمة ولکنه فى عنقک امانة«(82)، یعنى این مسؤولیت و منصبى که در نظام اسلامى دارى، طعمه و سرمایه و کاسبى نیست - اشتباه نشود - مسؤولیت در نظام اسلامى، بارى بر دوش انسان است که باید آن را به خاطر هدف و نیتى تحمل کند، برداشت صحیح از دولت اسلامى و مسؤولیت اسلامى این است.(83)
9- زندگى مسرفانه و متجملانه
مسؤولان اسلامى نباید در رفتار و عمل خودشان، مسرفانه و متجملانه زندگى کنند و بالاتر از آن، نباید طورى زندگى کنند که روش اسراف آمیز و تجمل آمیز را به یک فرهنگ تبدیل کنند. فرض بفرمایید اگر از لحاظ کیفیت آرایشِ محل زندگى و محل کار، کیفیت زندگى در درون خانواده، چگونگى ازدواج فرزندان، مهریه ها، جهیزیه ها و از این قبیل چیزها، وقتى به وسیله یک نفر در سطح عالى و در میان صاحبان مناصب حکومت اسلامى، به شکل غیر اسلامىِ آن - به معناى مسرفانه - انجام بگیرد، این مى شود فرهنگ، بقیه نگاه مى کنند و یاد مى گیرند؛ مهریه ها بالا مى رود، ازدواجها مشکل مى شود، زندگى سخت مى شود و همین رفتار به تدریج آثارش در طول مدتى کوتاه یا بلند، در متن جامعه منعکس مى شود. بنابراین مهمترین مطلب اصلى امیرالمومنین علیه السلام در باب حکومت این است )که( حاکم باید حکومت را براى خود، یک وسیله اعاشه و زندگى و کسب درآمد و اندوختن ثروت نداند، یک مسؤولیت بداند، بارى است بر دوش او، باید همه همت خود را بگذارد که این بار را به منزل برساند.(84)
من از احساس تنعم و زندگى مرفه مسؤولان واقعاً رنج مى برم. روند کار نباید به سمت تنعم روزافزون مسؤولان و تظاهر به این معنا باشد، این غلط است. البته در نوع انعکاس مسافرتها، کارها، زندگى ها و جلسات ما به مردم هم گاهى چیزهایى دیده مى شود که مردم را دلسرد مى کند و به طور عمیق روى مردم اثر مى گذارد.(85)
10- قدرت طلبى و دنیاگرایى
به دولتمردان و مسؤولان کشور در قواى سه گانه عرض مى کنم قدر خدمتگزارى به این ملت بزرگ و این کشور مبارک را بدانید. خدمت صادقانه شما، خدمت به اسلام و بشریت است. این فرصت کم نظیرى است که صالحان و صدیقان در آرزوى آن بوده اند. با همه توان از این فرصت براى کسب رضاى الهى و تقرب به خداوند بهره گیرید و با اخلاص و پارسایى و مجاهدت، در راه رفع مشکلات کشور و ملت و ساختن ایرانى آباد و پیشرفته و رفع کامل بى عدالتى و تبعیض و قطع وابستگى اقتصادى و فرهنگى و بریدن طمع غارتگران بیگانه و سوءاستفاده کنندگان داخلى، گامهاى بلندى را با توکل به خداوند بردارید. مبادا وسوسه قدرت طلبى یا جمع زخارف مادى، شما را از کار بزرگى که بر عهده دارید، بازدارد.(86)

11- مرعوب شدن
تهدید، همیشه به معناى اقدام نیست، یکى از فواید تهدید این است که بلکه بتوانند طرف مقابل را مرعوب و از میدان خارج کنند، وادار به تسلیم کنند و یا بتوانند در صفِ یکپارچه مسؤولان یا در صف مسؤولان و مردم و یا در دل مردم، تردید ایجاد کنند.(87)
شما خیال نکنید این هیاهو و جنجالى که امروز هست، در گذشته نبود، از اول انقلاب این هیاهوها وجود داشته است. بارها و بارها در همین دوران گذشته در زمان امام قدس سره و بعد از رحلت ایشان به خصوص، افرادى از کشورهایى به عنوان دوست و همراه، آرام به شکلى که داریم یک راز را به شما منتقل مى کنیم )!( به ما اطلاع دادند که الان موشکهاى آمریکایى و اسرائیلى، هدفهاى داخل ایران را نشانه گرفته اند. بدانید که یک اشاره کافى است تا ایران را منهدم کنند. هدفشان این بود که در مقابل این تهدیدها و ارعابى که مى خواستند به وجود بیاورند، مسؤولان بترسند و تسلیم شوند، مثل ظالم و چاقوکش قداره بندى که یک کوچه را قرق مى کند و مى آید درِ خانه شما و مى گوید درِ خانه را باز کن و الا چنین و چنان مى کنم. اگر درِ خانه را باز کردید و او داخل دالان خانه شما شد، یک قدم به مقصود خود که غارت خانه و تسلط بر خانه شما است، نزدیکتر شده است.(88)
12- اشتغال و دلبسته شدن به کارهاى ظاهرى و غیر ضرورى
به نظر من، یکى از خطراتى که این طور مجموعه ها )مسؤولان( را تهدید مى کند، دلبسته شدن و وابسته شدن به کارهاى ظاهرى است که در باطن امر، کار نیست، مثلا بعضى از اجتماعها، بعضى از موضعگیریها، تأسیس بعضى از دفاتر و....(89)
13- تحجر یا دیندارى انزواطلبانه مسؤولان
دو آفت هم دیندارى )مسؤولان( را تهدید مى کند و هم سیاست را. یکى از آفتهاى دیندارى این است که دیندارىِ یک جامعه یا یک شخص، با انحراف یا بى مبالاتى یا تحجر و جمود یا فراموش کردنِ نقش عقل یا التقاط و از این چیزها همراه شود. آفت دیگر دیندارى این است که دین به زندگى شخصى محدود شود، عرصه وسیع زندگى جمعى انسانها و جامعه را فراموش یا درباره آن سکوت کند و از آن کناره بگیرد.(90)
14- غفلت از دشمن
اگر فراموش کردید که دشمن در کمین شما است، غفلت، شما را فرا خواهد گرفت، حرکت را کُند خواهد کرد و از بین خواهد برد - یعنى بزرگترین فرصت براى دشمن است - لذا شما ببینید در طول این سالهاى متمادى، هر وقت، هر کسى و هر جا، از دشمنى دشمنان و توطئه مستکبران و دشمنى آمریکا و اسرائیل و بقیه مخالفان آزادى و سعادت بشر، سخن گفته است، از سوى تبلیغات چى هاى جهانى مورد تخطئه قرار گرفته است!
آنها مى خواهند ملت ایران فراموش کند که دشمن دارد، در سایه این فراموشى است که مى توانند آنها را به مسایلى کوچکتر، سرگرم کنند و میان آنها اختلاف بیندازند. یک ملت و یک جمعیت، وقتى بداند که دشمن در کمین او است، به مسایل کوچک، به مسایل روزمره و مسایل درجه دوم، مشغول نخواهد شد، اگر اختلافى هم دارد، آن را على العجاله - لااقل - کنار مى گذارد، اما وقتى از دشمن غافل شدید، مسایل کوچک داخلى، عمده مى شود، اختلافات، بزرگ مى شود و افراد به جان هم مى افتند، جناحها تشکیل مى شود. این بر اثر غفلت از دشمن است.(91)
15- عملکرد ضعیف مسؤولان
ما مشکلاتى داریم، این مشکلات غالباً ناشى از عملکرد مجموعه خود ما )مسؤولان( است.(92) )مثلا مسؤولان فرهنگى جامعه،( من از عملکرد بعضى از مسؤولان فرهنگى کشور هیچ رضایتى ندارم و معتقدم آن کارى را که باید انجام بدهند، انجام ندادند، بعضى از آن کارهایى را که نباید انجام بدهند، انجام دادند!(93)
16- دلسوز نبودن مسؤولان
عمده مشکلات ملتها - در هر جایى که ملتها رنجى برده اند - به خاطر این بوده که مسؤولانِ دلسوزى که همتشان فقط برطرف کردن مشکلات مردم باشد، در میان آنها یا نبوده اند و یا کم بوده اند. آن کسانى از شما که دوره جوانى را پشت سر گذاشته اید و رژیم طاغوتى و فاسد پهلوى را به یاد دارید، مى دانید )که( تنها چیزى که مطرح نبود، خدمت به مردم بود.(94)
17- درک نادرست مسؤولان از خواسته هاى مردم
یکى از مهمترین موانع پیشرفت این است که مسؤولان و نخبگان و قشرهایى که مى توانند روى ذهنهاى دیگران اثر بگذارند، در شناخت مشکلات مردم اشتباه کنند و خواسته هاى مردم را درست نفهمند یا خواسته هاى مردم را به نقاط کم ارزش و بى ارتباط با زندگى واقعى مردم ربط دهند، این چیز بسیار بدى است.(95)
18- خسته شدن و راحت طلب شدن
آن کسانى که روى مردم اثر مى گذارند - کسانى که حرفشان، اقدامشان، عملشان، منششان، نوشته شان، روى مردم اثر مى گذارد - چند خطر بزرگ آنها را تهدید مى کند که باید خیلى مراقب باشند، یکى خطر خسته شدن است، یکى خطر راحت طلبى است، یکى خطر میل به سازش است، یکى خطر چسبیدن به منافع نقد است، همان بلایى که بر سر کسانى که انقلاب فلسطین را منحرف کردند، آمد، همان خطرى که بر سر همه رهبرانى آمد که ملتهاى خودشان را از مسیر درست و راهى که شروع کرده بودند، منحرف کردند و بازداشتند.(96)
19- فاصله از اخلاق و معنویت در سیاست
دو خطر سیاست را تهدید مى کند؛ یکى این است که سیاست از اخلاق فاصله بگیرد و از معنویت و فضیلت خالى شود، یعنى شیطنتها بر سیاست غلبه پیدا کند، هواهاى نفسانىِ اشخاص، سیاست را قبضه کند، منافع طبقات زورگو و زرسالاران جوامع، سیاست را به دست بگیرد و به این سمت و آن سمت بکشاند. اگر این آفت به سیاست خورد، آنگاه همه صحنه اجتماعىِ انسانها، دچار عیب و آفت مى شود. آفت دیگرِ سیاست این است که انسانهاى کوته بین، کودک منش و ضعیف، سیاست را در دست بگیرند و زمام سیاست از دستهاى پرقدرت خارج شود و به دست انسانهاى بى کفایت بیفتد.
راهکار چیست؟ بهترین شکل و راهکار این است که در رأس سیاست و اداره امور جوامع، کسانى قرار بگیرند که دیندارى و سیاستگذارى آنها این دو آفت را نداشته باشد، یعنى کسانى اداره امور جوامع را بر عهده بگیرند که دیندار و داراى معنویت باشند، فکر دینى آنها بلند باشد، از انحراف و خطا و التقاط و کج بینى در دین مصون باشند، از تحجر و جمود و متوقف ماندن در فهم دین برکنار باشند، دین را ملعبه دست زندگى خود نکنند، از لحاظ سیاست، انسانهاى باکفایت و باتدبیر و شجاعى باشند و سیاست را از معنویت و اخلاق و فضیلت جدا نکنند. چنین کسانى اگر زمام امور یک جامعه را به دست گرفتند، آنگاه جامعه از بیشترین خطراتى که ممکن است براى آن پیش بیاید، محفوظ خواهد ماند.(97)
20 - غفلت از تهاجم فرهنگى و مسأله اباحیگرى
این مسأله تهاجمِ فرهنگى که ما بارها روى آن تاکید کرده ایم، واقعیت روشنى است، با انکار آن، ما نمى توانیم اصل تهاجم را از بین ببریم. تهاجم فرهنگى را نباید انکار کرد، وجود دارد. به قول امیرالمومنین علیه السلام »من نام لم ینم عنه«؛(98) اگر شما در سنگر خوابت برد، معنایش این نیست که دشمنت هم در سنگر مقابل خوابش برده است. تو خوابت برده، سعى کن خودت را بیدار کنى. ما باید توجه داشته باشیم که انقلاب فرهنگى در تهدید است، کما این که اصل فرهنگ ملى و اسلامى ما در تهدید دشمنان است.(99)
یکى از چیزهایى که دشمن به طور جدى در کشور تبلیغ مى کند، مسأله اباحیگرى است؛ اباحیگرى اعتقادى و عملى، یعنى پابندیها و تقیدات و تکیه گاههایى که یک انسان را در حرکت خود به سمت هدف مشخصى عازم و مصمم مى کند، از او گرفتن و او را سرگردان و لنگ کردن، این را باید جدى بگیرید. یکى از سیاستهاى دشمنانِ اسلام این است که ایمان مردم را بگیرند و اعتقاد آن ها را به انقلاب سلب کنند، چند سالى است که این را در تبلیغاتشان شروع کرده اند. بنده از همان اوایلى که این تبلیغات در رفتارهاى دشمنان کشور، اجرایى و عملیاتى شده بود، متوجه این نکته شدم و به همه، به خصوص به مسؤولان فرهنگى هشدار دادم و گفتم اینها مى خواهند اصل اعتبار انقلاب را زیر سوال ببرند.(100) حضور دشمن را در پشت پرده فرهنگ و سیاست جدى بگیرید، این یک واقعیت است و هرچه مى گذرد، این حقیقت که دشمن در مقاصد پلید خود، امید زیادى به مقوله فرهنگ و مسائل سیاسى دارد، بیشتر واضح و آشکار مى شود. نباید غافلانه و ساده لوحانه بعضى از پدیده ها را جداى از علت و بریده از عامل اصلى اش تلقى کرد و به این و آن نسبت داد. حقیقتا دشمنان مى خواهند از فضاى فرهنگى کشور علیه انقلاب، نظام و دولت استفاده کنند.(101)
 

فصل پنجم
انتخابات مطلوب
 

الف - اهمیت انتخابات


انتخابات، آن نقطه اساسى وصل افکار و آراى مردم به بدنه نظام اجرایى است.(102) انتخابات، مظهر اقتدار ملى است. اگر ملت عزیز ایران بتواند در این انتخابات، آراى فراوان خود را به میدان بیاورد و حضور مردمى، حضور چشمگیرى باشد، این، بزرگترین مظهر اقتدار و عزت ملى است.(103) انتخابات، فقط یک پدیده سیاسى نیست، انتخابات، مظهر حضور مردم، مظهر احقاق حق، مظهر توانایى و اقتدار ملى براى یک کشور است.(104) انتخابات اگر به صورت مطلوب انجام بگیرد، آینده را تضمین و امنیت کنونى را هم تأمین مى کند.(105)
 

ب - انتخابات مطلوب و فضاى آن


انتخابات مطلوب کدام است؟ انتخابات مطلوب انتخاباتى است که سالم، آزاد و طبق قانون برگزار شود؛ انتخاباتى که مردم، با شور و نشاط در آن شرکت کنند؛ انتخاباتى که به عنوان وظیفه دینى، همه مردم خود را موظف به برگزارى باشکوه آن بدانند.(106)
)براى انتخابات مطلوب( فضاى کشور را باید فضاى علاقه مندى و شوق به این انتخابات کرد تا مردم بدانند مى خواهند کار بزرگى انجام دهند؛ دولتى سرِ کار بیاورند که براى رسیدن به آرمانها یک قدمِ بلند بردارد.(107) انتخابات باید در فضاى آرام و با صفا انجام بگیرد، دور از تشنج و درگیرى و فضاى نفرت باشد. البته بعضى ها تبلیغ مى کنند و حرف مى زنند. فضاى خشونت سیاسى و تشنج سیاسى و نفرت، به حال انتخابات مضر است، یک عده را از عرصه حضور در انتخابات بیزار مى کند، یک عده را دچار تردید مى کند، دلها را مرده مى کند و امیدها را کم مى کند.(108) انتخابات باید در فضایى انجام بگیرد که هم پر شور و زنده و بانشاط باشد، هم آرام و متین باشد، یعنى شور و نشاط باشد، اما تشنج نباشد، متانت و آرامش و اطمینان و استقرار باشد، این فضاى مطلوب انتخابات است. هرکس این طور عمل بکند، خدمت کرده است، هرکس عکس این عمل بکند، یا مردم را نسبت به انتخابات بدبین کند یا آنها را از نتایج انتخابات ناامید کند یا فضا را با شایعه پراکنى و تهمت زنى و درگیریهاى دروغین ملتهب بکند و از آرامش بیرون بیاورد، خیانت کرده است، هرکس مى خواهد باشد، این را همه بدانند. خیرخواه، آن کسى است که فضا را بانشاط و با شور نگه مى دارد و در عین حال، با حرفهاى آرامش بخش خود، فضا را براى انتخابات آماده مى کند تا مردم بیایند و در انتخابات شرکت کنند. آدم بدخواه و بددل کسى است که اولا نیش مى زند که مردم را بدبین کند، بعد هم فضا را ملتهب مى کند، یعنى فضاى تهمت، فضاى بدبینى و فضاى تشنج سیاسى درست مى کند، اینها بسیار بد است.(109)
من به این کسانى که همین طور یک گوشه نشسته اند و فضا را با تشنج سیاسى و با پرکردن از موهومات و شایعات، خراب مى کنند، نصیحت مى کنم که دست از جان مردم بردارند، بگذارند مردم کار خودشان را بکنند. نتیجه انتخابات هم هرچه بشود، همه قبول دارند. کسى از آحاد مردم و از مسؤولان کشور نخواهد گفت چرا نتیجه انتخابات این شد، یا این نشد، نه، آن آرا مردم است.(110)
 

ج - مردم و انتخابات


1 - مسأله حضور مردم
هرکس که به نظام اسلامى علاقه دارد، در این انتخابات شرکت خواهد کرد. هرکس که به سربلندى نظام جمهورى اسلامى علاقه اى دارد، در این انتخابات شرکت خواهد کرد. پیش بینى من این است که آن چنان که ما از این ملت بزرگ و آگاه و هوشمند تاکنون دیده ایم، انشاءاللَّه در این انتخابات هم، مردم، پرشور و با علاقه شرکت مى کنند و حضور خودشان را اعلام خواهند کرد و در واقع طرفدارى خودشان را از اسلام و نظام اسلامى نشان خواهند داد.(111) حضور مردم در آن صحنه ها باید به گونه اى باشد که مشت محکمى به سینه دشمنان کوبیده شود.(112) عزیزان من! این را به شما عرض کنم که دعوت به شرکت در انتخابات، به خاطر تبلیغات دیگران نیست. اینها هیچ وقت دست از بدگویى کردن نسبت به جمهورى اسلامى و هر تشکیلاتى در دنیا که با آن موافق نباشند، برنمى دارند. اگر مردم ایران در یک انتخابات، پرشور شرکت کنند، یک جور حرف مى زنند، اگر شرکت نکنند، یک جورِ دیگر حرف مى زنند. حرف ما براى خاطر بستن دهن آنها نیست. در انتخابات دوم خرداد سالِ هفتادوشش - که انتخابات پرشورى شد، جمعیت عظیمى شرکت کردند که البته بى سابقه نبود و آن درصد قبلا هم در بعضى از انتخاباتهاى دیگر شرکت کرده بودند، اما در آن انتخابات درصد بسیار خوبى شرکت کردند - رادیوهاى بیگانه گفتند )که( ملت ایران جمع شدند و رأى در صندوقها ریختند، براى این که به جمهورى اسلامى بگویند نه. در انتخاباتِ شوراها هم که در شهرهاى بزرگ، مخصوصا تهران، شرکت مردم خیلى پایین بود، باز گفتند مردم شرکت نکردند، یعنى به جمهورى اسلامى گفتند نه، بنابراین و به نظر آنها اگر مردم در انتخابات شرکت کنند، گفته اند نه، اگر شرکت هم نکنند، گفته اند نه، تبلیغات دشمن این طورى است.(113) )به هر حال( شما و همه ملت عزیز ایران بدانید - و مى دانم که مى دانید - دشمن چشم دوخته است که انتخابات ریاست جمهورى، انتخابات بى رونقى بشود، براى آنها این مهم است. در درجه اول، دشمن مایل است که انتخابات، بى رونق شود. البته در درجه دوم ممکن است کسى را بر کسى ترجیح بدهند، اما آن، درجه بعدى است، در درجه اول مى خواهند که انتخابات بى رونق شود.(114)
ملت عزیز ایران، انتخابات را باید اولا به عنوان یک تکلیف الهى و یک تکلیف اسلامى محاسبه کنند - کسانى هم که به مسائل دینى توجه نداشته باشند، باید به چشم یک تکلیف وجدانى و ملى به آن نگاه کنند، البته ملت عزیز ما، ملتى مومن است، با نام خدا شروع کرده و به پیش رفته است، با نام خدا هم ادامه خواهد داد، بنابراین انتخابات هم براى او یک تکلیف الهى است - ثانیا به عنوان یک آزمایش بزرگ به آن نگاه کنند.(115)
2 - مسأله حضور حداکثرى؛ ثمرات و راه تحقق
یکى از بزرگترین شاخصهاى مردمى بودن حکومتها در دنیا، عبارت است از همین که مردم در انتخابات و گزینشهاى بزرگ ملى، چقدر شرکت مى کنند. در آن جایى که بیش از هشتاد درصد حایزین شرایط مردم، در پاى صندوقها شرکت مى کنند - یعنى کشور ما - در معیارهاى جهانى با همه منطقها و زبانهایى که امروز در دنیا، در عالم سیاست و مسایل سیاسى و اجتماعى، مطرح و قابل فهم است.(116)
اگر شرکت کنندگان در انتخابات کم باشند، اما فردِ صالح با صدى نود آراء انتخاب بشود یا این که شرکت کنندگان زیاد باشند و فرد صالح، مثلا با پنجاه و پنج درصد انتخاب بشود، چنانچه بین این دو صورت، امر دایر باشد، این دومى مقدم است. البته در هر صورت باید فرد صالح انتخاب بشود، اما درصدِ کمترداشتن او، در حالى که مجموع شرکت کنندگان رقمشان بالا است، اهمیت بیشترى دارد از این که مجموع شرکت کنندگان کم باشند و درصد این فرد صالح، بالا باشد.(117)
1-2 - بیمه کردن کشور
این که چه کسى انتخاب بشود، مسأله اول نیست، مسأله دوم است. مسأله اول این است که مردم، همه در انتخابات شرکت کنند، پرشور شرکت کنند، آگاهانه شرکت کنند، فکر کنند، تحقیق کنند و آن کسى را که مى خواهند، انتخاب کنند. انتخابات، خودش مهم است. حضور مردم در انتخابات مهم است،... اهمیت انتخابات و حضور مردم، اهمیت نقد است، کشور را بالفعل بیمه مى کند. انتخابات، نشان دهنده واقعى حضور مردم در صحنه سیاسى کشور است. هر انتخاباتى که پرشور )برگزار( بشود، کشور را بیمه مى کند.(118)
2-2 - اقتدار نظام
انتخابات، مظهر اقتدار ملى است. اگر ملت عزیز ایران بتواند در این انتخابات، آراى فراوانِ خود را به میدان بیاورد و حضور مردمى، حضور چشمگیرى باشد، این، بزرگترین مظهر اقتدار و عزت ملى است.(119)
عزیزان من! قدرت یک دولت و یک کشور، به حضور مردم است. علت این که جمهورى اسلامى در این سالهاى متمادى بحمداللَّه از اقتدار سیاسى و معنوى در دنیا برخوردار بوده است و نتوانسته اند مویى از سر این نظام کم بکنند، به خاطر حضور شما مردم است. دشمن مى خواهد این را از جمهورى اسلامى بگیرد. ملت ایران بایستى نقطه مقابل آن عمل بکنند، یعنى حضور خود را در همه میدانها روزبه روز پررنگ تر و قویتر بکنند. این یک میدان است.(120)
3-2 - مرعوب نشدن دولت در مقابل تهدیدهاى دشمن
هرکس که مرعوب قدرتهاى مسلط بین المللى است، به خاطر این است که احساس تنهایى و بى پشتیبانى مى کند، اگر دولت و ملتى مرعوبند، علت، همین است. اگر افرادى مرعوبند، علت، همین است. اگر ملتها و دولتهاى اسلامى به یکدیگر احساس دلگرمى کنند، دولتها ببینند که ملتهاشان پشتِ سر آنها ایستاده اند، ملتها ببینند که دولتها عازم بر احقاق حقند، ملتها ببینند که ملتهاى برادر، با آنها همدل و همصدایند، آنگاه رعبى که استکبار در دلهاى بعضى از ملتها و رؤساى دولتها انداخته است، دیگر جایى نخواهد داشت.(121) )از اینرو( حضور شما، پایه هاى انقلاب را محکم مى کند و به مدیران آینده کشور، جرات و قدرت کار مى بخشد و آینده را تضمین مى کند.(122)
4-2- شکست توطئه هاى تبلیغى دشمن در نامقبول نمایاندن نظام نزد مردم
امروز هر برگه رأیى که به صندوقها انداخته مى شود، در حقیقت، رأى به نظام جمهورى اسلامى و قانون اساسى است و این براى کشور بسیار باارزش و بااهمیت است. لذا شما مى بینید که بوقهاى بیگانه، همه سعى خودشان را مى کنند تا شاید بتوانند انتخابات را کم رونق کنند، اما نخواهند توانست، چون ملت ما در طول چندین سال گذشته و در انتخابهاى متعدد، همواره توانسته اند در دنیا رکورد حضور در پاى صندوقهاى رأى را بشکنند و حضورشان در پاى صندوقها و نشان دادن مردم سالارى در این کشور، تقریباً از همه کشورهاى غربى و کشورهاى لائیک بیشتر بوده و این دفعه هم به فضل الهى همین طور خواهد شد.(123)
5-2 - زنده کردن فضاى زندگى و پیشرفت کشور
حضور مردم، زنده کننده فضاى زندگى در یک کشور است. وقتى مردم در سیاست دخالت نکنند و نسبت به اوضاع سیاسى اظهار نظر و دلسوزى ننمایند و ندانند که چه کسى آمد و رفت و چه کسى مسؤولیت پیدا کرد و ندانند که با چه کسى مبارزه مى کنیم و به کدام سمت مى رویم، کشور پیش نخواهد رفت.(124)
(به هر حال) امروز جمهورى اسلامى، در صحنه هاى سیاسى و بین المللى و در عرصه سازندگى کشور و در نمایشهاى سیاسى عظیمى که این ملت به وجود مى آورد - مثل همین مسأله انتخابات یا بقیه عرصه هایى که مردم در آن حضور پیدا مى کنند - سربلند است. هرگاه یکى از اینها به وجود مى آید، یکى از نمونه هاى عزت و استقلال هم ظاهر مى شود. هر جاىِ عالَم، مسلمانى زندگى مى کند، وقتى این خبر را مى شنود، احساس عزت مى کند، چرا؟ چون نظام جمهورى اسلامى را متعلق به خودش مى داند و این به خاطر آن است که امام بزرگوارقدس سره - طراح و معمار این انقلاب - این نظام را بر اساس هدفهاى اسلامى به وجود آورد و به آن، جنبه فرامرزى و جهانى و بین المللى داد.(125)
6-2 - استحکام نظام
از نظر مردم دنیا و تحلیل گران و سیاستگذاران عالم، آن نظامى مستحکم است که تعداد بیشترى از مردمش در هنگام انتخابات، پاى صندوقها بیایند و رأى بدهند، این، نشانه استحکام یک نظام است.(126)
(در مورد چگونگى تحقق حضور حداکثرى،( نامزدهاى انتخاباتى )باید( به این نکته توجه کنند که مردم مایلند از زبان نامزدها بشنوند که مى خواهند چه کار کنند؛ برنامه ها و هدفها و راهبردهایشان را براى مردم مشخص کنند. شور انتخابات این است. حضور حداکثرى این طورى تحقق خواهد یافت.(127)
3- انتخاب اصلح
باید گشت و اصلح را پیدا کرد. باید گشت و امین ترین را انتخاب کرد. باید جستجو کرد و در بین این چند نفر، به طور نسبى، قادرترین را بر اداره کشور پیدا کرد، مهم است. چون این امر مهم است، تفاضل هر چه هم کم باشد، اهمیت پیدا مى کند. در کارهاى کلان، این طور است. فرق دو مَبلغى که با هم اندکى تفاضل دارند، اگر جنسى که مى خواهیم با این مبلغ تهیه بکنیم، یک کیلو و دو کیلو جنس است، خیلى اهمیت ندارد، اما وقتى که آنچه مى خواهیم جا به جا بکنیم، فرضا هزاران تن از این جنس است، آن هنگام، تفاضل در قیمت وقتى هم کم باشد، حجم زیادى مى یابد و اهمیت پیدا مى کند. همه کارهاى کلان، این طورى است.(128)
مردم باید به فکر شناخت اصلح باشند، چون چیز کوچکى نیست. مسأله انتخابات، مسأله سپردن سرنوشت بخش عمده امکانات کشور به یک نفر و یک مجموعه است، سرنوشت مسائل اقتصادى، مسائل فرهنگى، روابط خارجى و مسائل گوناگون دیگر تا حدود زیادى به این قضیه وابسته است.(129) )از این رو( مردم وظیفه دارند به ملاکهاى دینى و شرعى و انقلابى نگاه کنند، به روابط و قوم و خویشى و ایل و طایفه و این طور چیزها نگاه نکنند، ببینند واقعا چه کسى با معیارهاى الهى و انقلابى مناسبتر و به آن نزدیکتر است، او را انتخاب کنند و با شور و شوق به عنوان یک وظیفه در این کار دخالت کنند.(130) انتخاب فرد اصلح و داراى تقوا و تدبیر براى مقام مهم ریاست جمهورى - که در قانون اساسى جدید، داراى اختیارات وسیع در اداره کشور است - وظیفه اى شرعى و عقلى و انقلابى است و کوتاهى در این امر یا )کوتاهى( در حضور در پاى صندوقهاى رأى، خسارتهاى جبران ناپذیرى به بار خواهد آورد.(131)
 

د - نقش خواص در انتخابات


بنده به همه کسانى که در هدایت افکار عمومى و ارائه راه درست نقش دارند، نصیحت مى کنم که وظیفه الهى و وظیفه اسلامى خودشان را بدانند، وظیفه در مقابل این ملت و این کشور را بدانند، پاسخ درست به انتخابات این است.(132) شما باید دو امر را به مردم تذکر بدهید؛ اول، اصل ورود در انتخابات است. مبادا کسانى، شذاذى از مردم، از امر انتخابات غافل بمانند - اگر چه یقین دارم که مردم غافل نیستند - و خیال کنند که این انتخابات، اهمیتى ندارد. خیر، بسیار مهم است. دشمنى ها را ببینید. ببینید که در معیارهاى جهانى و میزانهاى سیاسى عالم، حضور مردم در جمهورى اسلامى و در صحنه هاى گوناگون، نسبت به قضاوتها و تشخیصها و تصمیمها، چگونه تعیین کننده است. نفس این که این نظام، نظامى متکى بر مردم و آراى مردم است، حداکثر اهمیت را دارد. نفس قبول مردم، حداکثر اهمیت را دارد. یک جا که مظهرى از حضور مردم در صحنه است - چه انتخابات، چه راهپیماییها و چه بعضى از استقبالهاى باشکوهى که انجام مى گیرد و حضور مردم را نشان مى دهد - به کلى ترفندهاى دشمنان را - لااقل تا مدتى - خنثى و باطل مى کند. امروز با توجه به این که دشمنان در سطح جهان مایلند خودشان را به همدستى هایى علیه نظام جمهورى اسلامى نایل کنند، اهمیت حضور مردم از اوقات دیگر هم بیشتر است. اگرچه این حضور، همیشه اهمیت بسیار زیادى داشته است، اما شاید بشود گفت که در حال حاضر، این اهمیت از همیشه بالاتر و بیشتر است. این را به مردم یادآورى کنید.
نکته دوم این است که به مردم تفهیم کنید همچنان که شرکت در انتخابات یک وظیفه است، گزینش خوب و آگاهانه هم یک وظیفه است.البته ممکن است همه تلاشها به نتیجه نرسد، اما انتخاب کنندگان تلاش نمایند گزینشِ درست بکنند. این، خیلى مهم است. البته هیچ کسى در صحنه انتخابات وارد نمى شود، مگر این که شوراى نگهبان، صلاحیت او را اعلام کند. بنابراین، کسانى که وارد صحنه انتخابات مى شوند، اشخاصى هستند که شوراى نگهبان، پاى اسم آنها را امضا کرده و اعلام صلاحیت نموده است. منتها امر ریاست جمهورى، بالاتر از این حرفها است. باید گشت و اصلح را پیدا کرد. باید گشت و امین ترین را انتخاب کرد. باید جستجو کرد و در بین این چند نفر، به طور نسبى، قادرترین بر اداره کشور را پیدا کرد، مهم است. چون این امر مهم است، تفاضل هر چه هم کم باشد، اهمیت پیدا مى کند. ریاست جمهورى خیلى مهم است، چون اداره امور اجرایى کشور در یک دوره نسبتاً طولانى - یعنى چهار سال - است. باید مردم بگردند و بهترین را گزینش کنند. مردم به شما اعتماد دارند. لذا باید مردم را در انتخاب درست کمک کنید. آن وقت که مى خواهید مردم را راهنمایى کنید، باید حداکثر دقت را در گزینش بکنید. باید چیزى بگویید که فردا بتوانید پیش خداى متعال جوابش را بدهید. کسى را باید به مردم معرفى کنید که بتوانید پایش بایستید و به خداى متعال بگویید که حجت من این بود. عدم دخالت هم خطرناک است، دخالتِ بدون حجت هم خطرناک است. پیش خودتان و خدا، حجت پیدا کنید.(133)
 

و - نقش زنان در انتخابات


اگر حضور زنان نمى بود، پیروزى در هیچ مرحله اى به دست نمى آمد. بعد از پیروزى انقلاب، درباره مسأله زن و تلاش براى دفاع از حقوق زنان، فعالیتهاى زیادى شده است. در حقیقت باید گفت که بعد از انقلاب، از زن ایرانى تجلیل شده است. پیشقراول این تجلیل هم امام بزرگوارقدس سره بود که با همه وجود، براى زن ایرانىِ مسلمان، ارزش و احترام قایل بود. همین بینش بود که موجب شد زنان کشور در انقلاب اسلامى سهم بزرگى را ایفا کردند، به طورى که اگر حضور زنان در نهضت انقلابى ملت ایران نمى بود، به احتمال زیاد، این انقلاب به این شکل پیروز نمى شد یا اصلا پیروز نمى شد یا مشکلات بزرگى در سر راه آن پدید مى آمد. بنابراین، حضور زنان مشکل گشا بود. در جنگ هم همین طور بود، در مسایل دیگر از اول انقلاب تا حالا هم همین گونه بوده است.(134)
حضور خانمها در همه مراحل انقلاب، حضورى زنده و نیرومند و قوى بود و توانستند بارهاى سنگین را تحمل کنند و مصیبتهاى بزرگ را از سر بگذرانند. در طول تاریخ اسلام، مانند زنهاى ما، نادر و کمیاب بوده است. یقینا اگر پشتیبانى و حمایت بانوان کشورمان نمى بود، در دوران جنگ و پیش از آن در همه مراحل انقلاب، این پیروزیها به دست نمى آمد.(135)

الف - زنان ؛ پشتوانه حرکت مردان
زنان کشور ما در طول مدت انقلاب، پشتوانه حرکت مردها بودند. اگر احساسات و ایمان قوى زنها نبود، شاید بسیارى از مردهاى ما این قدرت را پیدا نمى کردند که در میدانهاى سخت مبارزات گوناگون، حضور داشته باشند. امروز هم همان مسؤولیت بر دوش خانمها است.(136)

ب - حضور زنان یعنى حضور همه افراد خانواده
اگر کشور بتواند جامعه زنان را با تکیه بر تعلیمات اسلامى، با همان معارفى که اسلام خواسته است، آشنا بکند، من تردیدى ندارم که پیشرفت و ترقى و تعالى کشور، مضاعف و چند برابر خواهد شد. در هر میدانى که بانوان، مسؤولانه در آن میدان وارد بشوند، پیشرفت در آن میدان، چند برابر خواهد شد. خصوصیت حضور خانمها در میدانهاى مختلف این است که وقتى زن خانواده وارد میدان مى شود، یعنى همسر و فرزندان او هم واردند. حضور مرد به این معنا نیست، اما حضور زن به این معنا است. در هر میدانى که زن وارد بشود، در حقیقت، همه آن خانه را در آن میدان وارد مى کند.(137)

ج - در اکثر خانواده ها، روحیه زن بالاتر از روحیه مرد است
نقش زن در انقلاب، هم به طور مستقیم و هم به طور غیرمستقیم، یک نقش برجسته و مجموعا نقش اول است، در جنگ هم همین طور بود.
من با خانواده هاى معظم شهدا، دیدار و نشست و برخاست زیادى داشته ام. در کمتر خانواده شهیدى است که روحیه مادر از روحیه پدر بالاتر نباشد. دراغلب خانواده ها، روحیه مادر شهید از روحیه پدر شهید بالاتر است. این، یک چیز فوق العاده است. این، نقش زنان مؤمن را در این انقلاب نشان مى دهد؛ زنانى که براى پیروزى انقلاب و براى پیشرفت مقاصد انقلاب ایستادند و همه چیز را براى اهداف و آرمانهاى الهى و اسلامى خود فدا کردند.(138)

د - زن مى تواند نقش اول را در تحولات تاریخى و جهانى ایفا کند
نقش زنان در انقلاب، ثابت کرد که زن در سایه ایمان و آگاهى و به دور از منجلاب فسادى که دنیاى غرب براى او درست کرده است، مى تواند نقش اول را در تحولات تاریخى و جهانى ایفا کند. ثابت کرد که افتخار و عظمت زن، در چیزهایى که دستهاى آلوده صهیونیسم براى او در دنیاى منحط کنونى فراهم آورده، نیست، بلکه زن در سایه طهارت و عفت و احساس مسؤولیت است که مى تواند دوشادوش مردان و در مواردى جلوتر از آنان، گام بردارد.
بانوان در نظام جمهورى اسلامى باید قدر عظمتى را که اسلام به آنان داده است، بدانند؛ دام مصرف زدگى را که سرمایه داران چپاولگر جهانى بر گرد زنِ امروزِ دنیا تنیده اند، کاملا بدرند و ضدارزشهاى فرهنگ غربى را به چشم تحقیر و نفرت بنگرند و بدانند که امروز زن ایرانى که در صحنه هاى سیاست و کار و در میدانهاى انقلاب، با تقوا و پاکدامنى حضور دارد، برترین زنان دنیا است و این را مردان و زنان منصف و حق بین در همه جاى جهان تصدیق مى کنند.(139)
اگر زن به فکر تجملات و خوشگذرانیها و هوسهاى زودگذر و تسلیم شدن به احساسات بى بنیاد و بى ریشه باشد، نمى تواند آن راه را برود، باید این وابستگیها را که مثل تار عنکبوت بر پاى یک انسان رهرو است، از خود دور کند تا بتواند آن راه را برود، کما این که زن ایرانى در دوران انقلاب و در دوران جنگ، همین کار را کرد و انتظار این است که در همه دوران انقلاب، همین کار را بکند.(140)

ز - مسأله جناحها؛ چند تذکر و چند خطر
شرط پیروزى ها این است که جناحهاى مختلف در جمهورى اسلامى، احترام هم را حفظ کنند و با هم باشند. در جمهورى اسلامى، انتخاب، انتخاب اصلح است، نه رقابت انتخاباتى. این دعواها و رقابتها، متعلق به دمکراسیهاى غربى است که از خدا و دین، هیچ چیزى به مشامشان نرسیده است.(141) نگذارند اختلاف نظر به تنازع برسد. این تنازع موجب فشل و ضعف قوا خواهد شد. دروغ، اهانت، دستگاهها یکدیگر را متهم کردن، شایعه پراکنى، افتراى به رقیب، تحریک عصبیتهاى گوناگون، اینها هیچکدام با انتخابات اسلامى سازگار نیست. این خطاب به همه جناحها است، خطاب به اشخاص یا جناح معینى نیست، این وظیفه همه ما است. همه جناحها باید این چیزها را رعایت کنند.(142)
خطرهایى در این جا وجود دارد؛ آنهایى که به ارزشها توجه مى کنند و تحول و تغییر و پیشرفت را ندیده مى گیرند، خطر تحجر آنها را تهدید مى کند، باید مراقب باشند. آنهایى که به تحول و تغییر توجه مى کنند و ارزشها را در درجه اول قرار نمى دهند، خطر انحراف در آنها وجود دارد، اینها هم باید مراقب باشند. اما خطر بزرگتر از این هم وجود دارد، آن چیست؟ آن خطر نفوذ است، از هر دو طرف ممکن است افرادى نفوذ کنند. گاهى یک دشمن از هر دو طرف نفوذ مى کند؛ از آن طرف به عنوان ارزش گرایى مى آید و با هرگونه تحولى مخالفت مى کند، حتى با راههاى رفته هم مخالفت مى کند و مى خواهد حرکت انقلابى را برگرداند. از این خطرناکتر، این طرفِ قضیه است، به عنوان تغییر و تحول و پیشرفت، کسانى بیایند که با اساس ارزشها و با اصل اسلام و با اصل تدینِ مردم و با اصل عدالت اجتماعى مخالفند، دچار همان سرمایه سالارى غربى اند، دنبال کیسه دوختن اند، با اصل رفع تبعیض طبقاتى مخالفند، با نام دین هم مخالفند ولو به زبان نیاورند! اینها به نام تحول، به نام تغییر، به نام پیشرفت، به نام اصلاح، بیایند وارد میدان بشوند و میدان دارى بکنند.(143)

1) 19/9/1375
2) 25/9/1382
3) 1/9/1368
4) 12/9/1380
5) 12/9/1380
6) 12/9/1380
7) 17/11/1369
8) 23/2/1379
9) 1/3/1369
10) 14/3/1369
11) 23/2/1379
12) 12/9/1380
13) 3/12/1377
14) 8/5/1368
15) 14/11/1374
16) 11/12/1378
17) 26/11/1379
18) 14/11/1374
19) 2/6/1376
20) 21/9/1380
21) 21/9/1379
22) و کَذلِک جَعَلْناکُمْ أُمَّةً وَسَطاً لِتَکُونُوا شُهَداءَ عَلَى النَّاسِ« البقره: 143
23) 21/9/1380
24) 21/9/1379
25) 19/9/1375
26) 21/9/1379
27) 23/6/1383
28) 30/6/1381
29) 20/8/1381
30) 10/3/1369
31) 23/2/1379
32) 20/8/1381
33) 11/5/1380
34) 9/11/1368
35) نهج‏البلاغه، نامه 45
36) همان
37) 9/11/1368
38) 20/4/1369
39) امام باقرعلیه السلام فرمود: «خداى تبارک و تعالى فرمود که عذاب مى‏کنم هر کس را که به حکومت امام جائرى که از جانب خدا مشروعیت نداشته باشد، تن دهد و اگرچه در اعمال فردى خود، نیک‏رفتار و پرهیزکار باشد و مى‏بخشم هر مسلمانى را که حکومت امام عادلِ مأذون از جانب خداوند را بپذیرد و اگر چه آن مسلمان در اعمال فردى خود ظالم و بد کار باشد». کافى، شیخ کلینى، ج 1، ص 376
40) 20/4/1369
41) 21/9/1380
42) 21/9/1380
43) 15/3/1368
44) 9/11/1368
45) 20/4/1369
46) 20/8/1381
47) 20/4/1369
48) 12/9/1379
49) 6/8/1383
50) 7/3/1381
51) 1/1/1380
52) 12/9/1379
53) 12/9/1379
54) 20/4/1369
55) 12/9/1379
56) نهج‏البلاغه، نامه 53
57) همان
58) 12/9/1379
59) 11/2/1380
60) 11/2/1380
61) 18/3/1380
62) 2/6/1378
63) 20/3/1375
64) 25/9/1382
65) 12/9/1379
66) 12/8/1380
67) 21/9/1380
68) 12/8/1380
69) 12/8/1380
70) 12/8/1380
71) 2/9/1377
72) 12/8/1380
73) 12/8/1380
74) 1/2/1379
75) 9/12/1379
76) نهج البلاغه، خطبه 42 .
77) عدةالداعى، ص 314
78) همان .
79) 12/9/1379
80) نهج البلاغه، خطبه 42 .
81) 12/9/1379
82) نهج‏البلاغه، نامه 5
83) 25/9/1379
84) 25/9/1379
85) 5/6/1382
86) 21/11/1377
87) 21/11/1380
88) 18/3/1382
89) 4/7/1370
90) 12/12/1380
91) 21/3/1377
92) 5/6/1382
93) 24/8/1379
94) 4/3/1378
95) 21/7/1382
96) 14/3/1379
97) 12/12/1380
98) نهج‏البلاغه، نامه 62
99) 20/9/1370
100) 11/5/1380
101) 4/6/1381
102) 27/9/1370
103) 1/1/11380
104) 26/11/1378
105) 25/9/1382
106) 25/9/1382
107) 19/10/1383
108) 26/11/1378
109) 13/11/1378
110) 26/11/1378
111) 26/11/1378
112) 15/4/1368
113) 26/9/1382
114) 11/2/1380
115) 18/1/1378
116) 28/12/1376
117) 13/2/1376
118) 15/7/1377
119) 1/1/1380
120) 29/7/1377
121) 25/9/1380
122) 23/4/1368
123) 18/3/1380
124) 22/9/1368
125) 14/3/1376
126) 26/11/1378
127) 19/10/1383
128) 13/2/1376
129) 11/2/1380
130) 14/11/1374
131) 23/4/1368
132) 11/12/1378
133) 13/2/1376
134) 30/7/1376
135) 15/4/1368
136) 15/4/1368
137) 30/7/1376
138) 22/8/1370
139) 23/4/1368
140) 22/8/1370
141) 11/7/1369
142) 15/5/1382
143) 23/2/1379

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

فصل ششم
رئیس  جمهور مطلوب


در نظام جمهوری اسلامی، ریاست جمهوری، شأن مهمی است. بازوی اجرایی نظام، دولت و رئیس جمهور است.(144) در قانون اساسی ما، رئیس جمهور، مقام والایی است. در قانون اساسی، هم وظایف سنگینی بر دوش رئیس جمهور گذاشته شده - که در اصول مختلف آن مطرح گردیده است - هم اختیارات و امکانات زیادی در اختیار رئیس جمهور است. در مجموعه نظام قانون اساسی ما، این اختیارات و امکانات و وظایف، منحصر به فرد است. رئیس جمهور اختیارات فراوانی دارد؛ قوه مجریه و بودجه کشور و وزارتخانه هی گوناگون در اختیار او است.(145) ریاست جمهوری خیلی مهم است، چون اداره امور اجرایی کشور در یک دوره نسبتا طولانی - یعنی چهار سال - )در دست او( است.(146)
 

الف - ویژگی های فردی


1 - صالح و دیندار


ما باید خود را بری سربازی امام زمان)عج( آماده کنیم. سربازی امام زمان)عج(، کار آسانی نیست، سربازی منجی بزرگی که مى خواهد با تمام مراکز قدرت و فسادِ بین المللی مبارزه کند، احتیاج به خودسازی و آگاهی و روشن بینی دارد.(147) بى دینی و بى تقوایی چیز بدی است؛ هرجا باشد، انسان را آسیب پذیر مى کند. اگر در جی حساس باشد، آسیب پذیری او بسیار گران تمام خواهد شد.(148)
در این انتخابات سعی کنید در درجه اول، انسانهی مومن و باایمان را انتخاب کنید. تبلیغات دشمنان و پیروان آنها، در راستی کمرنگ کردن ایمان در جامعه است. مى گویند ایمان چیست؟! پاسخ این است که اگر ایمان نباشد، لیاقت و کارآیی هم به کار نخواهد آمد. فردی که لایق تر است، اگر ایمان نداشت، بیشتر دزدی مى کند و لطمه مى زند. اگر ایمان داشت، لیاقت و عرضه و کاردانى اش بری مردم مفید خواهد بود.(149) کسی که مى آید، باید باتقوا باشد؛ اولین شرط، تقوا است؛ »انّ اکرمکم عنداللَّه اتقاکم«(150). اگر رئیس جمهور شایسته و متعهد به اسلام و دلسوز بری کشور و ملت باشد، بسیاری از مشکلات پیش نمى آید و مشکلاتی اگر باشد، رفع مى شود.(151) بری مقابله با عاملِ پول که انسانها را برده مى کند، با عاملِ سلاح که انسانها را مى ترساند و مرعوب مى کند، با عاملِ تبلیغات که انسانها را خام مى کند و فریب مى دهد، چه کار باید کرد؟ علاج چیست؟ چه چیزی مى تواند در مقابل اینها بایستد؟ ایمانِ روشن، ایمانِ بابصیرت.(152)

2 - اخلاص در عمل
امیرالمومنین  علیه السلام در نامه به مالک اشتر )مى فرمایند:( »من ظلم عباداللَّه کان اللَّه خصمه دون عباده و کان للَّه حربا«(153)؛ اگر کسی به مردم ظلم بکند، خدا طرف حساب او است، خدا وکیل مدافع بندگان مظلوم در مقابل او است، اصطلاحا خصم او است، »و کان للَّه حربا«؛ او در حال جنگ و مقابله با خدا است. البته فرق نمى کند، گرچه امیرالمومنین علیه السلام این نامه  ها را خطاب به استاندارهایش نوشته است، اما همه رده هی مسؤول که کاری در دستشان هست، مشمول این خطاب هستند. اگر حاکمان و صاحب منصبان اسلامی بخواهند این وظایف را انجام بدهند، به یک نقطه دیگری احتیاج دارند و آن، اخلاص و بری خدا کارکردن و با خدا رابطه خود را نگهداشتن است. مسؤولِ امور و صاحب منصب در نظام اسلامی، مسأله اش فقط مواجهه با مردم نیست، اگر با خدا متصل نباشد، کار بری مردم و خدمت بری آنها - یعنی همان مسؤولیت اصلى ی که دارد - لنگ خواهد ماند.(154) )از این رو( صدق و اخلاص، شرط اول است. اگر ما در کسی صدق و اخلاص نبینیم، خیلی احتمال دارد که کار او هم به درد نخورد و یا در مواقعی مشکل درست کند. انسانی که صدق و اخلاص ندارد، ولی کارآیی دارد، مثل ماشینی مى ماند که اگر مراقبش نبودند و یک پیچِ آن اشکال پیدا کرد، گاهی مى  بینید که ضربه ی هم به آدم مى زند. کارآیی انسانی به این است که هر فردی، از روی اخلاص و صدق و نیتِ صحیح، کاری را که به عهده اش است، انجام دهد تا انسان تلقی شود و ماشین نباشد.(155) باید انگیزه حرکت ما در هر سطحی که هستیم، انگیزه الهی باشد. علاج همه دردهی ما، اخلاص است. اگر اخلاص باشد، همه چیزهایی که فعلا نظام و جامعه ما از آنها متأذی است، برطرف خواهد شد. اخلاص در عمل، موجب خواهد شد یکپارچگى ها تحکیم بشود.(156)
معیار و فارقِ صلاح و فساد این است که آیا ما آن کار را بری رضی خدا انجام مى دهیم یا نه. بدیهی است زمانی که ما مى خواهیم کاری را بری رضی خدا انجام بدهیم، وقتی این احساس از ما متمشی مى شود که بررسی کرده باشیم و حسن عمل و مطلوبیت عمل را فهمیده باشیم، بعد آن را بری رضی خدا انجام بدهیم. پس در بطن کسب رضی خدا، آگاهی و هشیاری و توجه همه جانبه و تدبیر الهی مؤمن هست. جا دارد که به غم طولانی عمیقِ فقدان شهدی عزیزمان اشاره کنم که مجاهدت و تلاش آنها، مظهر والی صبر و کار مخلصانه بود.(157)
3 - قانون مدار
آن جایی که صحبت از مسائل اساسی نظام اسلامی است، آن جایی که وحدت دین و سیاست مطرح است، آن جایی که اصول قانون اساسی مورد نظر است، آن جایی که الزام به تبعیت از دین و شریعت مطرح است، اگر یک مسؤول، عقیده ی غیر از این دارد، مى تواند شهروند جمهوری اسلامی باشد - مانعی ندارد - اما نمى تواند مسؤول باشد، به خصوص مسؤولیتهی بالا.(158)
مدیران ارشد، نمایندگان مجلس و مسؤولان عالى مقام قوه قضائی، در عین حال که مسؤولیت مهمی در نظام جمهوری اسلامی دارند، نمى توانند به آرمانهی نظام جمهوری اسلامی و اصول قانون اساسی اعتقادی نداشته باشند، چون اعتقاد انسان در عمل و گفتار او اثر مى گذارد.(159)
4 - دلسوز
عمده مشکلات ملتها - در هر جایی که ملتها رنجی برده اند - به خاطر این بوده که مسؤولانِ دلسوزی که همتشان فقط برطرف کردن مشکلات مردم باشد، در میان آنها یا نبوده اند و یا کم بوده اند.(160) )از این رو رئیس جمهور باید( دلسوز مردم - به خصوص طبقات محروم - باشد و بری آنها کار و فکر کند. اگر کسی وامدار دستگاه ها و اشخاص و وامدار پول و قدرت شد، دیگر نمى تواند بری مردم دلسوزی کند. پس دلسوزی هم یک شرط بزرگ است.(161)
5 - شجاع
تهدیدها و خط و نشان کشیدنها)ی دشمن(، اغلب بری مرعوب کردن مسؤولان کشورها است. بسیاری از ملتها بدبخت شدند، به خاطر این که رؤسا و مسؤولانشان شجاعت نداشتند. ملت، شجاع و آماده حضور در صحنه بود، اما مسؤولانی که باید زمامها را در دست بگیرند و پیشرو باشند و حرکت کنند، شجاعت لازم را نداشتند. شما اگر اهل تاریخ باشید، وقتی به تاریخ نگاه مى کنید، مى بینید هرجایی که مسؤولان و رؤسا و کارگزاران و دست اندرکارانِ اداره کشور از شجاعت برخوردار نبودند، آن جا یک پی زندگی مردم لنگید، اگر همه آنها دچار بى شجاعتی و ترس شدند، مردم بدبخت شدند.(162)
این ملت، ملت شجاع و آزاده ی است؛ ملتی است که تهدید قدرتهی متکبر جهانی او را به عقب نمى نشاند؛ بنابراین نماینده او هم باید شجاع باشد و نترسد؛ شجاعت در مقابل دشمن، شجاعت در مقابل باطل، شجاعت در پذیرش حرف حق.(163)
6 - دشمن  شناس
دشمن این را مى خواهد که مردم، مسؤولان، کارگزاران حکومت، اداره کنندگان کشور و طراحان و قانونگذاران امور زندگی مردم، از تهدید دشمن غفلت کنند، نباید اجازه داد، باید دشمن و شیوه هی دشمنی او را شناخت، این آن چیزی است که باید بری همیشه به یاد ما بماند و امام قدس سره بر روی این نکته تاکید مى کردند. این که مى دیدید امام قدس سره مى فرمود هرچه فریاد دارید، بر سر آمریکا بکشید، به خاطر این است.(164)

7 - جدایی از جریان فسق و کفر
یکی از شعبه هی جهاد، »و شنئان الفاسقین«(165) است؛ یعنی جداشدن از جریان فسق و کفر؛ این را همه توجه داشته باشید. باید حساب شما از این جریان جدا باشد؛ با آن مخلوط نشود،... بنده هیچ اعتقاد ندارم که با کفار باید قطع رابطه کرد؛ نه، مرز شما و کفار باید معلوم باشد؛ مرز شما و فساق باید معلوم باشد؛ مرز شما با آنهایی که جمهوری اسلامی را قبول ندارند، باید معلوم باشد. یک وقت هم لازم است در جایی، انسان با همان کسی هم که جمهوری اسلامی را قبول ندارد، تعامل کند، اما معلوم است که او، او است و شما، شمایید؛ مخلوط نشوید. من همیشه از بعضى ها در همین نظام و مجموعه خودمان گله مند بودم؛ چون اینها مرزها را پاک کرده اند. به اینها گاهی مى گفتم وقتی شما مرز را پاک مى کنید، اشکالش این است که بسیاری به خاطر نبودن مرز، از این طرف مى روند آن طرف، از آن طرف مى آیند این طرف؛ مرتب رفت و آمد مى کنند؛ یعنی حدود فراموش مى شود. یک کشور اگر مرزش مشخص نباشد، هویت جمعی و وحدت جمعی ندارد. بگذارید مرزها مشخص باشد؛ معلوم باشد شما کجایید، آنها کجا هستند.(166)
8 - عدم تجمل و اسراف در زندگی
مسؤولان اسلامی نباید در رفتار و عمل خودشان، مسرفانه و متجملانه زندگی کنند و بالاتر از آن، نباید طوری زندگی کنند که روش اسراف آمیز و تجمل آمیز را به یک فرهنگ تبدیل کند، این اهمیتش از آن اولی بیشتر است، لااقل کمتر نیست. مهمترین مطلب اصلی امیرالمومنین علیه السلام در باب حکومت این است که حاکم باید حکومت را بری خود، یک وسیله اعاشه و زندگی و کسب درآمد و اندوختن ثروت نداند، یک مسؤولیت بداند، باری است بر دوش او، باید همه همت خود را بگذارد که این بار را به منزل برساند.(167)
 

ب - اعتقادات مبنایی رئیس  جمهور


وظایفی بر عهده همه است. این وظایف چیست؟...به طور کلی وظایفی بر عهده ما است، ما )مسؤولان( هم به عنوان دولت و حکومت، هم ما به عنوان یک فرد مسلمان )وظایفی داریم(، اما این وظایف، یک مبنی فکری دارد، خصوصیت تفکر اسلامی و مکتب اسلامی و دینی این است،... همه آنچه که در زمینه برنامه ریزى ها، خطوط اصلی برنامه ها را تشکیل مى دهد، یک سرِ این برنامه هی اصلی به آبشخور اندیشه اسلامی وصل است؛ جهان بینی اسلامی، تلقی و برداشت اسلامی که این ایمان ما است، اعتقاد ما است، دین ما است، براساس آن برداشت و آن تلقی است که وظایف خودمان را مشخص مى کنیم و مى خواهیم به آنها عمل کنیم. آن مبنی فکری چیست؟
آن مجموعه معارفی که خطوط اصلی عملکرد و وظایف ما )مسؤولان( از آنها به دست مى آید - یعنی جهان بینی و بینش اسلامی - فصول متعددی دارد، همه هم در عمل و اقدامِ فرد و دولت، داری تأثیر است که من پنج نقطه موثرتر و مهمتر را عرض مى کنم.(168)
1 - توحید
توحید یعنی اعتقاد به این که این ترکیب پیچیده بسیار عجیب و شگفت آور و قانونمندِ کائنات و عالم آفرینش، ساخته و پرداخته یک فکر و اندیشه و تدبیر و قدرت است و تصادفاً به وجود نیامده است،...نقطه بعدی این که این فکر و تدبیر و اندیشه و قدرت عظیم و بى نهایت و توصیف ناپذیری که این ترکیب عجیب و پیچیده را به وجود آورده )است(، ذات واحد مقتدرِ لایزالی است که ادیان به او خدا مى گویند و او را با آثارش مى شناسند.(169)
2 - تکریم انسان
رکن دوم، تکریم انسان است یا مى توانیم به آن انسان محوری بگوییم. البته انسان محوری در بینش اسلامی، به کلی با اومانیسم اروپی قرن 18 و 19 متفاوت است. از نظر اسلام، تمام این چرخ و فلکِ آفرینش، بر محور وجود انسان مى چرخند، این شد انسان محوری. در آیات زیادی هست که خورشید، مسخر شما است، ماه مسخر شما است، دریا مسخر شما است، همه اینها مسخر شمایند، یعنی چه؟ یعنی بالقوه مسخر شمایند، الان بالفعل که شما مسخر همه شان هستید و نمى توانید تأثیری روی آنها بگذارید، اما بالقوه طوری ساخته شده اید و عوالم وجود و کائنات به گونه ی ساخته شده اند که همه، مسخر شمایند. مسخَّر یعنی چه؟ یعنی توی مشت شمایند و شما مى توانید از همه )آنها( به بهترین نحو استفاده کنید،...این، نشان دهنده این است که این موجودی که خدا، آسمان و زمین و ستاره و شمس و قمر را مسخر او مى کند، از نظر آفرینش الهی، خیلی باید عزیز باشد، همین عزیزبودن هم تصریح شده است؛ »و لقد کرمنا بنی آدم«(170) که هم شامل مرحله تشریع و هم شامل مرحله تکوین است؛ تکریم تکوینی و تکریم تشریعی با آن چیزهایی که در حکومت اسلامی و در نظام اسلامی بری انسان معین شده، یعنی پایه ها، کاملا پایه هی انسانی است.(171)
3 - تداوم حیات پس از مرگ
مسأله تداوم حیات بعد از مرگ یعنی زندگی با مردن تمام نمى شود. همان طور که گفتم، تمام این اصول جهان بینی در تنظیم روابط زندگی و در تنظیم پایه هی حکومت اسلامی، اداره جامعه و اداره عالم، مؤثر است. بعد از مرگ، ما وارد مرحله جدیدی مى شویم، این طور نیست که انسان نابود بشود؛ رفتن به یک مرحله دیگر است و بعد در آن مرحله، مسأله حساب و کتاب و قیامت و این چیزها است.(172)
4 - استعداد بى پایان انسان
استعداد بى پایان انسان )یعنی( دارابودن تمام چیزهایی که بری تعالی کامل انسان لازم است، انسان استعداد دارد که تا آخرین نقطه تعالی حیاتِ ممکنات بالا برود، بقیه موجودات این امکان را ندارند. در آیه شریفه »لقد خلقنا الانسان فی احسن تقویم«؛(173) احسن تقویم معنایش این نیست که ما جسم انسان را طوری آفریده ایم که مثلا سرش با دستش، با چشمش، با تنش تناسب دارد، این که مخصوص انسان نیست، هر حیوانی هم همین طور است. در بهترین تقویم، یعنی در بهترین اندازه گیری انسان را آفریده ایم، یعنی آن اندازه گیرى ی است که رشد او، دیگر نهایت و اندازه ی ندارد، تا آن جایی مى رود که در عالم وجود، دیگر سقفی بالاتر از آن نیست، یعنی از فرشتگان و موجودات عالی و از همه اینها مى تواند بالاتر برود. اگر بشر بخواهد این سیر را داشته باشد، جز با استفاده از امکانات عالم ماده هم ممکن نیست، این هم جزو مسلّمات است، لذا مى گوید: »خلق لکم ما فی الارض جمیعا«.(174)
5 - جریان عالم به سمت حاکمیت حق و صلاح است
از نظر اسلام و بینش اسلامی، جریان عالم به سمت حاکمیت حق و به سمت صلاح است، این، بروبرگرد هم ندارد. هنوز بشریت به نقطه شروع آن صراطِ مستقیم نرسیده است، آن در زمان ولی عصر)عج( خواهد شد، لیکن همه این تلاشها بر اساس این بینش است که نهایت این عالم، نهایتِ غلبه صلاح است، ممکن است زودتر بشود، ممکن است دیرتر بشود، اما بروبرگرد ندارد. قطعاً این طوری است که در نهایت، صلاح بر فساد غلبه خواهد کرد، در آن هیچ گونه تردیدی نیست.(175)
 

ج - وظایف کلی رئیس جمهور


حالا براساس این )اعتقادات مبنایی(، یک نتایج عملی به دست مى آید و وظایفی بر عهده انسانهایی که معتقد به این مبانى اند، قرار مى گیرد. فرق نمى کند، چه حکومت اسلامی باشد و حاکمیت و قدرت، در دست اهل حق باشد، چه حکومت اسلامی نباشد - مثل دوران حکومت طاغوت باشد یا )حکومتِ( کفار - این وظایفی که عرض مى کنم، در هر دو حالت بر دوش یکایک انسانها هست.
وظیفه اصلی همه انبیا و ائمه و اولیاء این بوده است که مردم را به همین وظایف آشنا کنند، چه در دورانی که مى توانستند قدرت را کسب کنند - بگویند بروید مجاهدت کنید و قدرت را به دست بیاورید و این گونه اداره کنید - چه آن وقتی که نمى شد قدرت را به دست بیاورند. این )وظایف( نتایج عملی آن بینش است. )حال( این وظایف چیست؟(176)
1 - عبودیت و اطاعت خداوند
(از آنجایی که( عالم، مالک و صاحب و آفریننده و مدبّر دارد و ما هم جزو اجزی این عالمیم، لذا بشر موظف است اطاعت کند، این اطاعت بشر به معنی هماهنگ شدن او با حرکت کلی عالم است، چون همه عالم »یسبح له ما فی السموات و الارض«(177)، »قالتا أتینا طائعین«(178)؛ آسمان و زمین و ذرات عالم، دعوت و امر الهی را اجابت مى کنند و بر اساس قوانینی که خدی متعال در آفرینش مقرر کرده است، حرکت مى کنند. انسان اگر بر طبق قوانین و وظایف شرعی و دینی که دین به او آموخته است، عمل بکند، هماهنگ با این حرکت آفرینش حرکت کرده، لذا پیشرفتش آسانتر است، تعارض و تصادمش کمتر است، اصطکاکش با عالم کمتر است، به سعادت و صلاح و فلاح خودش و دنیا هم، نزدیکتر است.
(با توجه به این که) توحید، هم اعتقاد به وجود خدا است و هم نفی این الوهیت و این عظمت متعلق به این بتها و سنگها و چوبهی خودساخته و انسانهی مدعی خدایی و انسانهایی که اسم خدایى کردن هم نمى آورند، اما مى خواهند عملِ خدایی بکنند، پس در عمل، دو وظیفه وجود دارد؛ یکی اطاعت از خدی متعال و عبودیت پروردگار عالم و دوم، سرپیچی از اطاعت انداداللَّه؛ هر آن چیزی که مى خواهد در قبال حکمروایی خدا، بر انسان حکمروایی کند. )در اینجا( ذهن انسان، فوراً به سمت این قدرتهی مادی و استکبار مى رود، البته اینها مصادیقش هستند، اما یک مصداق بسیار نزدیکتر دارد و آن، هوی نفس ما است. شرط توحید، سرپیچى کردن و عدم اطاعت از هوی نفس است که این «اخوف ما اخاف» است.(179)
2 - هدف گرفتن تعالی انسان
دوم، هدف گرفتن تعالی انسان؛ تعالی خود و دیگران. این تعالی شامل تعالی علمی، تعالی فکری، تعالی روحی و اخلاقی، تعالی اجتماعی و سیاسی - یعنی جامعه تعالی پیدا کند - و تعالی اقتصادی یعنی رفاه امور زندگی مردم )است(. همه موظفند بری این چیزها تلاش کنند؛ بری گسترش و پیشرفت علم بری همه، بری حاکمیتِ اندیشه سالم و فکرِ درست، بری تعالی روحی و معنوی و اخلاقی، خُلق کریم، مکارم اخلاق، بری پیشرفت اجتماعی بشری، نه فقط جنبه هی معنوی و علمی و اخلاقی یک فرد، بلکه جامعه و بری پیشرفت امور اقتصادی و رفاهی انسانها که جزو وظایف است و بایستی مردم را به سمت رفاه و تمتعِ هرچه بیشتر از امکانات زندگی پیش ببرند. این یکی از وظایف همه است، مخصوص دوره قدرت و حکومت هم نیست، در دوره حکومت غیر خدا هم این وظیفه وجود دارد.(180)
3 - ترجیح فلاح و رستگاری اخروی بر سود دنیوی
هر انسانی است که معتقد به آن جهان بینی است، تا آن جایی که ممکن است، باید سعی کند که این سود دنیوی را در جهت هدفهی اخروی قرار بدهد. اگر یک جا با هم سازگار نبودند، انسان یا بایستی از یک سود چشم بپوشد - چه سود مالی، چه سود قدرت و مقام و محبوبیت و... - یا بایستی گناهی را مرتکب بشود که موجب وزر اخروی است. لازمه اعتقاد به آن جهان بینی این است که جنبه اخروی را ترجیح بدهد، یعنی از آن سود، صرف نظر بکند و آن گناه را مرتکب نشود. این لازمه قطعی بر عهده هر مسلمان که اینگونه عمل کند، باید فعالیتهی خود را به نحوی برنامه ریزی کند که با این تلاشهی عظیم دنیوی - که انسان ناگریز است )آن را( انجام بدهد - برخلاف فلاح اخروی و وظایفی که تخلف از آنها ممکن است در آخرت، بری انسان وزر و وبال به بار بیاورد، منافاتی پیدا نکند.(181)
4 - اصل مجاهدت و تلاش و مبارزه
یکی از کارهی واجب و اصلی هر انسانی - چه در موضع یک فرد، چه در موضع یک جمع که حالا حکومت یا یک قدرت باشد - این است که مبارزه کند، یعنی دائم باید تلاش کند و به تنبلی و بى عملی و بى تعهدی تن ندهد. گاهی انسان عمل هم دارد، اما نسبت به وظایف اصلی تعهد نممدارد، مى گوید به ما چه! کجرویهی برخاسته از هوس هم همین طور است، به اینها نباید تن بدهد، بایستی حتماً با تنبلی و بى عملی خودش مبارزه کند، تلاش و مجاهدت کند و در این راه، قبولِ خطر کند، این، یکی از وظایف است. البته این مجاهدت باید مجاهدت فی سبیل اللَّه باشد.(182)
5 - امید به پیروزی در همه شرایط
آن کسی که مشغول مجاهدت است، حق ندارد ناامید بشود، چون یقیناً پیروزی در انتظار او است. آن مواردی که پیروزی به دست نیامده و ناکامی حاصل شده است، به این خاطر است که یا اصلا مجاهدت نبوده است یا اگر مجاهدت بوده، فی سبیل اللَّه نبوده است. شرط مجاهدت فی سبیل اللَّه چیست؟ این است که انسان به سبیل اللَّه، ایمان، باور و معرفت داشته باشد، سبیل اللَّه را بشناسد، بنابراین مى تواند در راه آن مجاهدت کند.(183)

مهمترین میدانهی تلاش و مجاهدت رئیس جمهور
آنچه ما را بر پا مى دارد و مورد الطاف الهی قرار مى دهد و رحمت الهی را به سمت ما جلب مى کند، عمل و مجاهدت و تلاش و اخلاص ما است.(184) مجاهدت، فقط جنگیدن و به میدان جنگ رفتن نیست. کوشش در میدان علم، اخلاق، همکاریهی سیاسی و تحقیق نیز بری مردم جهاد محسوب مى شود. ایجاد فرهنگ و اندیشه صحیح در جامعه نیز جهاد است.(185)
آنچه بنده در وضع کنونی بری خودم احساس تکلیف کرده ام و مى کنم و به مسؤولان کشور هم توصیه مى کنم، این است که ما میدان مجاهدت را رها نکنیم؛ مجاهدت در صحنه هایی که طبق تشخیص و فهم درست مسایل، بر ما تکلیف است. این مجاهدت، مهمترین راه برون رفت از مشکلات است. خداوند فرموده است: »و الذین جاهدوا فینا لنهدینهم سبلنا«(186)، »و من جاهد فانما یجاهد لنفسه«.(187)

1 - مجاهدت در راه حفظ استقلال کشور و عزت ملی
این مجاهدت، تنها راهی است که ما در پیش داریم و باید نگذاریم در عزم خودمان فتوری به وجود بیاید. این مجاهدت، در میدانهی گوناگونی است که اهم آن ها، یکی مجاهدت در راه حفظ استقلال کشور و عزت ملی در برابر سیاست توسعه طلبی و انحصارطلبى ی است که آمریکا در نگاه چندساله اخیرِ خود به دنیا دارد. این انحصارطلبی و تجاوزگری، به کشورهی دنیی اسلام یا کشورهی شرق یا محیط خاورمیانه اختصاص پیدا نمى کند، ناظر به همه دنیا است. امروز، حتی اروپایى ها هم احساس مى کنند که از سوی آمریکا مورد تعرض و تجاوزِ اقتصادی، فرهنگی و سیاسی قرار گرفته اند و این یک واقعیت است. در این میدان باید هوشیارانه مجاهدت و مقاومت کرد و نگذاشت استقلال کشور آسیب ببیند و عزت ملی پایمال شود؛ عزتی که امروز به برکت اسلام و با مجاهدت مردم، بری کشور به وجود آمده است، باید با همه وجود آن را حفظ کرد.(188)

2 - مجاهدت در راه نشر فرهنگ اسلام و تفکر دینی
میدان دوم، نشر فرهنگِ اسلامِ ناب و تفکر دینی و ترویج تفکری است که به بیداری دنیی اسلام انجامید. نام اسلام و حقیقت اسلام، به شکل فردی در سراسر دنیی اسلام بود، در بین بعضی غلیظ، در بین بعضی رقیق تر، اما نگاه اسلام به دنیا، به ملت و به امت اسلامی به عنوان یک موجود عظیم و داری استعداد فراوان و قادر به حرکت و بیدارشدن، نگاهی است که در ایران اسلامی ریشه گرفت و ظاهر شد و به همه دنیا اشعاع کرد. نگاه به اسلام از این دید و ترویج این تفکر در دنیی اسلام، چیزی است که در هیچ نقطه ی از دنیی اسلام در زمان ما و لااقل قرنهی پیش از زمان ما سابقه نداشته است.(189)
ما باید به آزادی، مردم سالاری و عدالت طلبی - که انقلاب اسلامی شعار آنها را داد و اسلام را با این نگاه ها و شعارها و نقطه نظرها به دنیا معرفی کرد - توجه داشته باشیم. شعار اسلام ناب و اسلامی که نظام اسلامی بر پایه آن به وجود آمد، این است که مسلمانان با وجود اختلافشان در عقاید و در مبانی مذهبی خود، باید اتحاد کلمه داشته باشند، روی موارد اتفاقی تکیه کنند و از جریحه دار کردن احساسات یکدیگر خودداری نمایند. این فرهنگ دینی با این معنا و با این نگاه که در آن، آزادی و عدالت و مردم سالاری و بسط وحدت در دنیی اسلام و میان امت اسلامی وجود دارد، یکی از میدانهی مجاهدت ما است که باید در آن تلاش کنیم.(190)

3 - مجاهدت در راه گسترش آبادانی و توسعه زندگی مردم کشور
میدان دیگر، میدان مجاهدت بری گسترش آبادانی و توسعه زندگی مردم در داخل کشور است که این از جمله واجب ترین مجاهدتهی ما است. وقتی مى گوییم توسعه زندگی، این معنا شامل معیشت، امنیت، بهداشت، فرهنگ، اخلاق و معنویاتِ مردم مى شود. البته بار عمده این مجاهدت بر دوش دستگاههی اجرایی کشور است، اما همه باید در این زمینه مجاهدت کنند و ما هم این میدان را یکی از میدانهی بسیار مهم مجاهدت مى دانیم و به قدر وسع و ظرفیت خود تلاش مى کنیم.(191)

4 - مجاهدت بری بسط عدالت، رفع تبعیض و جلوگیری از تطاول به بیت المال
طبق تجربه تاریخی و تجربه ی که خود ما در داخل کشور، در طول این مدت کسب کرده ایم، یکی از دشوارترین میدانهی مجاهدت، میدان مجاهدت بری بسط عدالت است. هرکس که با نوعی تخلف - چه تخلفهی محسوس، چه تخلفهی نامحسوس - دستی در بیرون از مرز قانونی مجاز بری خود دارد، با این مبارزه مخالفت و معارضه مى کند. این که ما گفتیم بری عدالت طلبی باید مبارزه کرد، بری مبارزه با فساد، باید همه دست به دست هم بدهند و فساد اقتصادی - به خصوص در بین مسؤولان و کسانی که دستی در امور بیت المال دارند - باید جدی گرفته شود، به خاطر همین است که این کار، جزو مشکل ترین ها و در عین حال اگر به نتیجه برسد، جزو پربرکت ترین ها است. تا وقتی در جامعه عدالت باشد، تبعیض نباشد، نگاه متفاوت به اشخاص و قشرها نباشد و امتیازطلبى هی زیادی و نابحق و نابجا در جامعه وجود نداشته باشد، مردم بر خیلی از ناکامى ها صبر مى کنند.(192)
حرف من این است که این سیره تلاش و مجاهدتِ مستقلانه و با اتکی به خداوند متعال را رها نکنید، چون هرچه خیر و برکت بری کشور وجود دارد، در سایه این موضوع است. اساس، این است که یک مسؤول بری کار و تلاش، همت کند و هدف اصلى اش هم رضی الهی باشد که البته در طول رضی الهی، رضی مردم هست. هرچه و هرجا که ما کوتاهی کرده ایم، اثرش دیده شده و آن به خاطر عدم استقامت در این راه است. این راه را ادامه دهید، راه، راه پربرکتی است.(193)
 

د - اصول سیاست های کاری رئیس جمهور

 

الف - داخلی


1- معیار قراردادن اسلام و قرآن
برگشت به اسلام، تنها علاج و نسخه درمان امت اسلامی است. این ممکن است و امروز حرکت به سمت این اسلام، از شرق تا غرب دنیی اسلام، همه جا را فراگرفته است و این همان چیزی است که دشمنان اسلام را دستپاچه کرده است.(194) مسلمانان )باید( به اسلام ناب که در آن، توحید و نفی عبودیت غیرخدا، از هر چیز برجسته تر و درخشنده تر است، برگردند و عزت و قدرت خود را در اسلام بجویند.(195)
پایداری این مردم بعد از پیروزی انقلاب و تشکیل و بقا و ریشه دارشدن جمهوری اسلامی تا وضع کنونی و پیشرفتها در جهات مختلف و سرنوشت جنگ تحمیلی و سرنوشت جنگهی فراوانی که ما تاکنون در دنیی سیاسی و اقتصادی داشته ایم و همه به سمت پیروزی حق بوده است، همه آنها مرهون ایمان اسلامی ما و اعتقادات اسلامی این مردم است، ما باید آن را حفظ کنیم. در اظهاراتمان، در عملکردمان، در جهتگیریها و اتخاذ سیاستهی مختلفمان، این باید بری ما معیار باشد. هیچ ملاحظه ی نباید جلوی ملاحظه دینی را بگیرد و بر آن فایق بیاید. همه ملاحظات و تصمیم گیریهی ما باید با معیار ایمان مذهبی و تجویز دین و حکم اسلامی مقایسه گردد و حکم بشود به این که این درست است یا درست نیست. این، راه پیشرفت ما است؛ چیزی است که این ملت را نسبت به مسؤولان دلگرم خواهد کرد و پشت سر آنها نگه خواهد داشت.(196)
مشکل بزرگ مسلمانان دنیا دوری از قرآن است، علاج هم برگشت به قرآن است. قرآن فقط بری تلاوت کردن در کنج و زوایا نیست، قرآن بری عمل است، قرآن بری شناخت و معرفت است، قرآن بری این است که جامعه اسلامی، تکلیف خود را بفهمد، وظیفه خود را بفهمد، از حیرت نجات پیدا کند، از ظلمات نجات پیدا کند. جلسه قرآن، تلاوت قرآن، صوت قرآن، مقدمه است بری معرفت مفاهیم قرآنی. عیب بزرگ کار ما این جا است؛ ما مسلمانها، ما امت اسلامی دم از قرآن مى زنیم، اما به قرآن عمل نمى کنیم، دم از محبت خدا مى زنیم، اما از دین خدا پیروی نمى کنیم. »قل ان کنتم تحبون اللَّه فاتبعونی یحببکم اللَّه«؛(197) اگر کسی خدا را دوست دارد، دلیل صدق او تبعیت از پیغمبرصلی الله علیه وآله وسلم است، تبعیت از قرآن است.(198)
2 - پایبندی به همه ارزشها و حرکت بر اساس آن
سه عنصر در این جا اساسی است؛ یکی این که ارزشهایی که انقلاب براساس آنها پدید آمده است، مورد توجه باشد و به شدت از آنها حراست بشود. دوم این که این ارزشها را با هم ببینند، این طور نباشد که یکی به استقلال سیاسی و فرهنگی و اقتصادی توجه بکند، اما به دینداری توجه نکند یا به دینداری توجه بکند، اما به آزادی فکر توجه نکند یا به آزادی فکر و بیان توجه بکند، به حفظ دین و ایمان مردم توجه نکند، اگر این طور باشد، کار، ناقص انجام مى گیرد، باید به همه مجموعه ارزشها توجه شود. بالامممتر از همه، دستگاههی حکومتی هستند که باید به تمام این ارزشها توجه کنند و همه آنها را مورد حفاظت و حراست قرار بدهند.
عنصر سوم، حرکت به جلو است. رکود و سکون و سکوت موجب مى شود که جمود و تحجر و کهنگی به وجود بیاید و ارزشها، کارآیی خودش را از دست بدهد. کهنگی، دنباله اش ویرانی است. اگر بخواهند کهنگی به وجود نیاید، باید پیشرفت و حرکت به جلو باشد. این حرکتِ به جلو، همانی است که من در روز تاسوعا از آن به اصلاحات انقلابی تعبیر کردم. اگر اصلاحات، پیشرفت و نوآوری، براساس ارزشهی انقلاب نباشد، جامعه دچار ناکامی خواهد شد. این، آن اصول اساسی است. به ارزشها توجه کنیم، در ارزشها تبعیض قائل نشویم، در چارچوب ارزشها، تحول و حرکت به جلو را با جدیت تمام دنبال کنیم.(199)
3 - عمل به قانون اساسی
قانون اساسی، ستون فقرات نظام است، در حقیقت، مرکز اصلی سلسله اعصاب نظام است، معیار و ضابطه است.(200) منشور رسمی و قانونی انقلاب و کشور عبارت است از قانون اساسی ما. همه چیزهایی که بری اداره امور ملت لازم است، به شکل متین و مستحکمی در این منشور وجود دارد.(201)
اسم اسلام را آوردن و تکرارکردن، اما عمل به مبانی اسلامی نداشتن،...اسم قانون و قانون طلبی را آوردن، اما در عمل پابند به قانون نبودن، از جمله چیزهی بسیار بد است، یکی از مصداقهی بارز و خطرناک بى نظمی است.(202) قانون یعنی سرنوشت یک کشور، قانون یعنی سرنوشت انسانها در یک جامعه. چون همه متبع هستند و مجبورند از قانون تبعیت کنند. دولت هم باید از قانون تبعیت کند.(203)
عمل به قانون اساسی، علاج اساسی دردهی این کشور است و عمل هم متوقف بر این است که عناصر عمل کننده، چه آنهایی که مجاری اجری قانون اساسی را معین مى کنند - مثل دستگاههی قانونگذاری - چه آن کسانی که آن را اجرا مى کنند - مثل قوه مجریه - چه آن کسانی که عدالت و تخلفها را مورد ملاحظه قرار مى دهند - مثل قوه قضائیه - و همه دست اندرکاران این کشور، در مقام عمل، اخلاص و صفا و مسؤولیت و انجام وظیفه را ملاک خودشان قرار بدهند، این اساس قضیه است.(204)
4 - کارآمدی و افزایش آن
توصیه ام به شما برادران عزیز این است که هر جا هستید، هر کاری که احساس مى کنید انقلاب بدان نیاز دارد، آن را انجام بدهید. انقلاب به کارِ آدمهی کارآمد و صادق نیاز دارد.(205) ما با مدیریت دلسوز و کارآمد، با احساس تعهد و به کارگرفتن ابتکارها و استعدادهی انسانی مى توانیم همه بن بستها را باز کنیم، هر جا مدیریتهی متعهد، مومن و دلسوز بر سرکار بودند و با عقل و درایت و ایمان و تعهد نسبت به مردم و نظام اسلامی کار کردند، ما توفیق پیدا کردیم.(206) آنچه ما مسؤولان احتیاج داریم، این است که کارآمدی خود و نظام را افزایش دهیم. کارآمدی هم باید در جهت تحقق خواستها و اهداف اسلامی باشد، در جهت پیاده شدن و عینى شدن ارزشها در جامعه باشد.(207) مشروعیت همه ما بسته به انجام وظیفه و کارآیی در انجام وظیفه است. بنده روی این، اصرار و تکیه دارم که بر روی کارآیى ها و کارآمدی مسؤولان، طبق همان ضوابطی که قوانین ما متخذ از شرع و قانون اساسی است، بایست تکیه شود. هرجا کارآمدی نباشد، مشروعیت از بین خواهد رفت. ما باید به دنبال کارآمدی باشیم. باید هر یک از کسانی که متصدی این مسؤولیتها، از صدر تا ساقه هستند، بتوانند آنچه را که برعهده آن ها است، به قدر معقول انجام دهند. انتظار معجزه و کار خارق العاده نداریم و نباید داشته باشیم، اما بایست انتظارِ تلاش موفق را که در آن نشانه هی توفیق هم مشاهده شود، داشته باشیم.(208)
(باید توجه داشت که( القی ناکارآمدی نظام، متوجه مسؤولین کشور است. مدیران باید خود را بری مدیریت کارآمد و لایق، آماده و مجهز کرده و بری مردم کار کنند.(209) )در همین رابطه( سه نقطه اساسی در مورد کارآمدی وجود دارد که به آنها اشاره مى کنم.(210)


الف - انتخاب افراد کارشناس
یکی این که عناصر نزدیک به خودتان را - که در واقع، دستها و بازوهی شما هستند - از آدمهایی انتخاب کنید که کار را بشناسند.(211) اگر ما خدی نکرده از هوی نفس خود در تصمیم گیرى ها پیروی کنیم، از رفیق بازی و خطبازی و عدم ملاحظه ارزشهی حقیقی تبعیت کنیم، کشور، صدمه مى بیند، کارِ ما سخت است.(212)

ب - زیر نظرداشتن دایمی مدیران
عامل موثر دیگر در کارآمدی، زیر نظرداشتن دایمی مدیران است. وزیر، با )کار( اجرایی به معنی تحرک فیزیکی، خیلی کار ندارد، با نامه و مکاتبه هم شاید خیلی سر و کار نداشته باشد و چه بهتر که نداشته باشد و غرق در کارتابل نشود. یک وقت مرحوم رجایی به من گفت که به محل کار یکی از وزری خود در دوره نخست وزیرى اش رفت و در آن جا دیده )بود( که وزیر، پشتِ میز، پنهان است؛ از بس روی میز او کارتابل چیده بودند! ایشان مى گفت که رفتم وزیر را از آن جا بیرون کشیدم و به او گفتم کارت را بکن. این کارتابل دادن و گزارش دادن هم یکی از آن شگردها است، این را بنده تجربه دارم، هم در دوره ریاست جمهوری، هم قبل از آن در تشکیلات نظامی و وزارت دفاع. بعضى ها عمدا مدیرِ برتر را به مسائل روی میز سرگرم مى کنند تا او اصلا فرصت سر خاراندن پیدا نکند. حواستان باشد، گاهی اوقات، شگردهی ظریف هم اعمال مى شود. مهمترین کار وزیر این است که به طور دایم، حرکات مجموعه مدیران خودش را زیر نظر داشته باشد، درست مثل مربی کهنه کار یک تیم ورزشی که بیرون یا نزدیک میدان ایستاده و دائم بازیکنهی خودش را زیر نظر دارد.(213)

ج - برخورد با انحرافات و خطاها
اگر مسؤولان دولتی در جی خود و مسؤولان قضایی در جی خود، هر کدام با انحرافات و خطاها برخورد کنند، هم کارآیی مسؤولان دولت در زمینه هی مختلف زیاد خواهد شد، هم معضل اقتصادی - مشکل اشتغال، مشکل صادرات و واردات، مسائل مربوط به پول و غیره - عمدتا حل خواهد شد، یعنی برخورد با فساد، هم موجب مى شود که افراد، دقت بیشتری بکنند، هم موجب مى شود که دستهی خیانتکار بترسند و عقب بکشند.(214)

5 - برقراری عدالت اجتماعی
فوریترین هدف تشکیل نظام اسلامی، استقرار عدالت اجتماعی و قسط اسلامی است. دعوت به نظام اسلامی، منهی اعتقادی راسخ و عملی پیگیر در راه عدالت اجتماعی، دعوتی ناقص، بلکه غلط و دروغ است و هر نظامی هرچند با آرایش اسلامی، اگر تأمین قسط و عدل و نجات ضعفا و محرومین، در سرلوحه برنامه هی آن نباشد، غیراسلامی و منافقانه است.(215) بدون تأمین عدالت اجتماعی، جامعه ما اسلامی نخواهد بود. اگر کسی تصور کند که ممکن است دین الهی و واقعی - نه فقط دین اسلام - تحقق پیدا کند، ولی در آن عدل اجتماعی به معنی صحیح و وسیع آن تحقق پیدا نکرده باشد، باید بداند که اشتباه مى کند.(216)
اولین ارزش در نظام ما از لحاظ عملی، باید تأمین عدالت اجتماعی باشد. این مهم باید در تمام برنامه ریزیها و عملها و امثال آن، مورد توجه قرار گیرد.(217) امروز، مهمترین حرف نظام اسلامی، عدالت است. امروز ما مى خواهیم عدالت اجرا شود. اگر عدالت تأمین شد، حقوق انسان و کرامت بشری هم تأمین مى شود و انسانها به حقوق و آزادی خود هم مى رسند، بنابراین عدالت، محور همه چیز است.(218)
عدالت اجتماعی بدین معنی است که فاصله ژرف میان طبقات و برخورداریهی نابحق و محرومیتها از میان برود و مستضعفان و پابرهنگان که همواره مطمئن ترین و وفادارترین مدافعان انقلابند، احساس و مشاهده کنند که به سمت رفع محرومیت، حرکتی جدی و صادقانه انجام مى گیرد.(219) عدالت اجتماعی یعنی استقرار عدل در جامعه و از بین رفتن هرگونه تبعیض، یک ارزش بالاتر و یک مسأله دیگر است.(220) هدف جمهوری اسلامی فقط این نیست که با ارقام و اعداد، تولید ناخالص ملی را در مجموع، رقم بالایی نشان دهد، این کافی نیست. ما معتقدیم در کشور، عدالت باید باشد و ثروت ملی، میان همه مردم تقسیم شود، این آرزوی بزرگ ما است و بری آن تلاش و مبارزه مى کنیم.(221) فلسفه نظام جمهوری اسلامی این است که بتواند در میان مردم، هم عدالت، هم اخلاق، هم معنویت و هم رفاه مادی را به وجود آورد. همه تلاش جمهوری اسلامی در طول بیست وپنج سال گذشته بری این بوده است که به این مقصود دست پیدا کند.(222)
فلسفه وجود من و امثال من در اینجا، این است که بتوانیم عدالت را اجرا کنیم، و لاغیر. دعایی که شما بری آمدن امام زمانتان مى کنید، اینکه مى گوئید: »به یملا الارض قسطاً و عدلاً«(223)، نمى گویید دیناً و خلقاً. بشر، تشنه عدالت و دنبال عدالت است.(224) )از این رو( مشروعیت من و شما، وابسته به مبارزه با فساد، تبعیض و نیز عدالت خواهی است، این، پایه مشروعیت ما است. الان درباره مشروعیت، حرفهی زیادی زده مى شود، بنده هم از این حرفها بلدم، اما حقیقت قضیه این است که اگر ما دنبال عدالت نباشیم، حقیقتا من که اینجا نشسته ام، وجودم نامشروع خواهد بود، یعنی هرچه اختیار دارم و هرچه تصرف کنم، تصرفِ نامشروع خواهد بود، دیگران هم همین طور.(225) باید بری رفاه کشور، تأمین عدالت اجتماعی، استقرار ارزشهی اسلامی و عمق بخشیدن به انگیزه هی انقلابی کار کنیم و نیازهی مادی این ملت را برآورده سازیم.(226)
بارزترین خصوصیت )حکومت امیرالمؤمنین علیه السلام( در دوران حکومتش - که مربوط به امروز من و شما مى شود - دو چیز است؛ یکی عدل اجتماعی، یکی زهد نسبت به دنیا. عزیزان من! این دو چیز را باید مثل پرچم، در جامعه خودمان بلند کنیم.
(از) خصوصیت(هی) حکومت امیرالمؤمنین علیه السلام عدالت است؛ عدالت مطلق، یعنی هیچ مصلحت شخصی و هیچ سیاست مربوط به شخصِ خود را بر عدالت مقدم نمى کند.(227) نمى گویم مثل امیرالمومنین علیه السلام بشویم. اما لااقل در آن راه، در آن سمت و جهت، در جبهه او قرار بگیرید.(228) عدالت اجتماعی یعنی نظر و نگاه دستگاه قدرت و حکومت، نسبت به آحاد مردم یکسان باشد، در مقابل قانون، امتیازات و برخوردها، یکسان باشد.(229)
اگر مسؤولانی در کشور بری عدالت اجتماعی، بری نفی فقر در جامعه، بری کم کردن شکاف میان طبقات فقیر و غنی کار نکنند، از چشم مردم خواهند افتاد، مردم آنها را به عنوان مسؤولانی که مورد علاقه و قبول آنها باشند، طبعا نمى پذیرند.(230)
(البته باید توجه داشت که) مبارزه با فقر، غیر از تأمین عدالت اجتماعی است. نباید این دو را یکسان تلقی کرد.(231) (به هرحال) عدالت اجتماعی، اساس است. اگر رونق اقتصادی در کشور باشد، اما عدل اجتماعی نباشد، این رونق اقتصادی به درد فقرا و مستضعفان نخواهد خورد و محرومیت را برطرف نخواهد کرد، همچنان که امروز در بسیاری از همین کشورهی پیشرفته اروپایی و غربی ملاحظه مى کنید.(232)
6 - خدمت به مردم و جلب محبت و اعتماد آنان
آقایان! ما در قبال مردم دو کار داریم؛ یک کار این است که به آنها خدمت برسانیم، کار دیگر این است که محبت و اعتماد آنها را جلب کنیم. خدمت به آنها برسانیم یعنی هرجا که هستید، برنامه شما آن وقتی درست است که نفعش به همین مردم برسد. البته دنبالِ نفع کوتاه مدت نیستیم. نگویید که حالا برنامه پنج ساله چنین و چنان شد. آن برنامه صحیح و آن راه درست که به خیر عامه مردم منتهی خواهد شد، ملاک است. در دستگاه اجرایی هم ملاک این است. هر کسی در کشور باید بری خدمت به مردم تلاش کند و بری این کار باید وقت بگذارد.(233) مردم تشنه خدمت رسانی دولت هستند. مردم تشنه خدمتند، واقعا هم احتیاج دارند، بنابراین دولت باید کارآمدی خودش را نشان دهد.(234) آن چه مردم به آن علاقه دارند و عاشق آن هستند، این است که رئیس جمهوری سرِ کار بیاید که مهم ترین انگیزه او، کار بری این ملت باشد. این ملت تشنه کار است؛ کار.(235)
نهضت خدمت رسانی به مردم، یک مبارزه بزرگ و سنگین است، زیرا خدمت رساندن به عموم مردم با منافع بعضی (از) گروههی خاص، تضاد پیدا مى کند و این جا است که باید با مبارزه و همت و عزمِ راسخ وارد میدان شد. خطاب من به همه مسؤولان سه قوه، کارگزاران کشور و گروههی سیاسی )این( است )که( این امر را رقابت اصلی بدانید. امروز در کشور، رقابتِ مشروع و مقبول از نظر مردم و ما، فقط رقابت بری خدمت کردن به مردم است. رقابتهی سیاسی که اغلب بر سرِ موضوعات پوچ صورت مى گیرد، در موارد بسیاری به دعواها و جنجالهی مضر منجر مى شود و رقابتی نیست که ما آن را بری کشور و ملت بپذیریم و بپسندیم. رقابت صحیح، مشروع و مقبول، رقابت در خدمت رسانی به مردم است. همه باید نهضت خدمت رسانی به مردم را جدی بگیرند.(236) مسؤولین تا نفس دارند باید به این مردم خدمت کنند. رقابتهی سیاسی و جناحی، رقابت بر سر قدرت و تکالب در امر دنیا و امور دنیوی مردود است. رقابت، مسابقه و مبارزه ی درست است که در خدمت گذاری به مردم باشد.(237) خدمت به مردم یکی از چیزهایی است که مى تواند امنیت کلی کشور را تامین کند، لذا باید در خدمت رسانی به مردم با هم رقابت کنید.(238)
خدمتگزاری به مردم افتخار است. این اسمها و این سمتها و این تیترها که افتخاری ندارد. در طول تاریخ، خیلى ها با این اسمها و با این تیترها آمدند و رفتند، اما جز لعنت خدا و بندگان خدا، چیزی با خودشان نبردند.(239)
وظیفه بزرگ امروز دولت چیست؟ وظیفه بزرگ امروز دولت، برطرف کردن مشکلات زندگی مردم است، چه مشکلات اقتصادی که در درجه اول است و چه مشکلات دیگر که آنها هم مسائل مردم است. وظیفه اول و اساس تکلیف ما به عنوان مسؤول، خدمت به مردم است.(240) در اسلام و نظام جمهوری اسلامی، فلسفه مسؤولیت پیداکردن مسؤولان در کشور این است که بری مردم کار کنند. مسؤولان بری مردمند و خدمتگزار و مدیون و امانتدار آنها هستند. مردم، محورند. کسی که در نظام جمهوری اسلامی مسؤولیتی به دست مى آورد، باید همه همّ و غمش بری مردم باشد.(241)
خدمت رسانی منطقی دارد. در روایات وارد شده است که والی و حاکم اسلامی - حاکم در همه سطوح، مشمول این جمله هستند - با مردم باید مثل پدرِ مهربان نسبت به فرزندان باشد. اگر به شما خبر برسد که فرزندتان از بیماری، از سرما، از گرما، از گرسنگی، از تحقیر، از اهانت و از غربت رنج مى کشد، چه حالی پیدا مى کنید؟ )آیا( مى توانید تحمل کنید؟ )حال اگر( در سطح کشور نسبت به هر کس چنین اتفاقی بیفتد، تا آن جایی که علم و اطلاع دارید، باید همین احساس را داشته باشید، نباید آرام و قرار داشته باشیم. نهضت خدمت رسانی یعنی این. این خدمت را باید بری مردم محسوس کنیم.(242)
7 - تقویت فرهنگ دینی و ایمان مردم
فرهنگ مثل آب و هوا است. فرهنگ یعنی همین رسوم و آدابی که بر زندگی من و شما حاکم است. فرهنگ یعنی باورها و اعتقادات ما و چیزهایی که زندگی شخصی و اجتماعی و داخل خانه و محیط کسب یک جامعه با آن ها روبه رو است.(243) ما مکرر گفته ایم و مى گوئیم که توطئه فرهنگی در جریان است.(244) من احساس مى کنم که در زمینه اداره فرهنگی جامعه، دچار یک نوع غفلت و بى هوشی مى شویم یا شده ایم.(245)
همه خودشان را فرهنگی مى دانند و آن را در بیاناتشان مهم نشان مى دهند، اما حقیقتا کار فرهنگی در کشور، متناسب با پیشرفت و ریشه دواندنِ انقلاب در جامعه نیست.(246) همه کارها را خبره ها مى کنند، چرا کار فرهنگی را خبره ها نباید انجام بدهند و هر کسی وارد میدان کار فرهنگی بشود و چیزی بگوید و نظری دهد و اقدامی بکند؟!(247)
ارتقی فرهنگ و فکر و عمل دینی، سرچشمه ی نیروزا بری همه فعالیتها است. اگر ایمان مردم مستحکم شد، از آنها موجوداتی آسیب ناپذیر، خستگى ناپذیر، فعال و پرنشاط به وجود مى آورد، اما وقتی ایمان ضعیف شد، همه آفتها به دنبالش مى آید. پس تقویت ایمان مردم هم یکی از دو کار اصلى ی است که دولت و رئیس جمهور آینده باید به آن همت گمارند.(248) )چه اینکه( یکی از چیزهایی که دشمن به طور جدی در کشور تبلیغ مى کند، مسأله اباحیگری است، اباحیگری اعتقادی و عملی، یعنی پابندیها و تقیدات و تکیه گاههایی که یک انسان را در حرکت خود به سمت هدفِ مشخصی عازم و مصمم مى کند، از او گرفتن و او را سرگردان و لنگ کردن، این را باید جدی بگیرید. یکی از سیاستهی دشمنان اسلام این است که ایمان مردم را بگیرند و اعتقاد آنها به انقلاب را سلب کنند، چند سالی است که این را در تبلیغاتشان شروع کرده اند. بنده از همان اوایلی که این تبلیغات در رفتارهی دشمنان کشور، اجرایی و عملیاتی شده بود - حدود ده، یازده سال پیش - متوجه این نکته شدم و به همه، به خصوص به مسؤولان فرهنگی هشدار دادم و گفتم )که( اینها مى خواهند اصلِ اعتبارِ انقلاب را زیر سوال ببرند.(249) تهاجم فرهنگی به منظور بى اعتقادکردن نسل نو انجام مى گیرد، هم بى اعتقادکردن به دین، هم بى اعتقادکردن به اصول انقلابی.(250)
8 - تحقق چشم انداز بیست ساله
ما امروز در چشم انداز بیست ساله گفته ایم که بیست سال دیگر، کشور ما از لحاظ پیشرفت مادی، پیشرفت سیاسی و از لحاظ معنوی و فرهنگی باید به این نقطه برسد. با تلاش و مجاهدتی که پشتِ سر این گذاشته شود، رسیدنِ به اینها قطعی است؛ هیچ تردیدی در آن نیست.(251) من به شما عرض کنم که به شهادت افرادی که کارشناس و متخصص این کار هستند، این چشم انداز، کاملاً عملی است؛ یعنی به هیچ وجه در آن، بلندپروازى هی بیهوده و بى پشتوانه وجود ندارد. درست نگاه کنید، دقت کنید و چشم انداز بیست ساله را بخوانید. ما ملت ایران با این قانون اساسی جامع و با این ارکان نظام - اگر خوب کار کنند و درست کار کنند - مى توانیم در ظرف بیست سال کشور خود را به نقطه اوج و قله ی که در این چشم انداز تصویر شده، برسانیم. سیاستها را در نظر داشته باشید. سیاستها بر اساس این چشم انداز تنظیم شده است. قانونها باید با سیاستها هماهنگ باشد، یعنی در دلِ سیاستها جا بگیرد و به سمت این چشم انداز حرکت کند. آن چشم انداز هم بر پایه اسلام است. باید همه وقت و همت و شغل را مصروف همین اهداف کرد و در واقع، ذوب در این اهداف شد.(252)
ممکن است فعالیتهی کاری ما با ابتکارها و دیدگاه هی نو و نیروهی پُرنشاط و نوبه نو، تغییر پیدا کند، لیکن سیاستهی کلى مان نباید دچار التهاب و اغتشاش شود، یعنی مسیر خط سیاسی مستمری که در سند »چشم انداز« دیده شده، بایستی ادامه پیدا کند. البته وقتی ما هدفی داریم، کارکنان و عاملان و بازیکنانِ نوبه نویی وارد صحنه مى شوند، ابتکارهی خودشان را به کار مى زنند، کارهی جدیدی را انجام مى دهند، ری و نظر خودشان را به کار مى بندند و ممکن است از صحنه کنار بروند و کس دیگری بیاید و در بخشی از بخشها، جی آنها را بگیرد - این ایرادی ندارد - و ابتکار جدیدی را به کار بزند و نگاه جدیدی به مسائل و اجرائیات داشته باشد، لیکن سعی کنیم ثبات سیاسی در کشور و در سیاستهی کلی کشور، دچار التهاب نشود. یکی از چیزهایی که اطمینان و اعتماد را به کار بلندمدت اقتصادی و اجتماعی در کشور تضمین مى کند، ثبات سیاستها است؛ ما بایستی به این موضوع هم در اظهاراتمان، هم در عملکردمان و هم در انعکاس کارهایمان توجه کنیم و اهمیت دهیم.(253)
9 - مبارزه با فقر و فساد و تبعیض
این که ما دو سه سال قبل گفتیم اصلاحات واقعی در کشور، مبارزه با فقر و فساد و تبعیض است، هر روز که مى گذرد، اعتقاد بنده به این مسأله راسخ تر مى شود. هیچ اصلاحی در کشور بدون پرداختن به این سه مقوله اساسی و بنیانی ممکن نیست صورت بگیرد، اینها مادر همه اصلاحات است.(254) اصلاح واقعی در این کشور این است که فقر ریشه کن شود، تبعیض وجود نداشته باشد و فساد اداری و اقتصادی نباشد.(255) هر اصلاحاتی اگر واقعا اصلاحات باشد، بر این محور مى چرخد.(256)
اداره کشور متوقف به مبارزه با فساد است. بنده دو سه سال پیش آن نامه را درباره مبارزه با فساد به مسؤولان کشور نوشتم، فساد مالی، مثل خوره، ایدز و سرطان است؛ باید با آن مبارزه کرد، البته نباید بزرگنمایی کرد. آن روزی که بنده، مسأله مبارزه با فساد را گفتم، توقعم این بود که مجلس شوری اسلامی سینه سپر کند و جلو بیاید و در این میدان حرکت کند تا ما دیگر احتیاج نداشته باشیم دنبال کنیم؛ اما متأسفانه این طور نشد، آنها نکردند، شما بکنید. اگرانسان بخواهد با فساد مبارزه کند، باید در درجه اول مراقب باشد که فساد، دامن خودش را نگیرد،... وقتی مناسبات غلط اقتصادی در جامعه حاکم باشد، وقتی رانت خواری رواج داشته باشد، وقتی سوءاستفاده از قدرت بری به دست آوردن ثروتهی بادآورده رواج داشته باشد، کسی که تولیدکننده و زحمتکش واقعی است، ناامید مى شود. این پدیده ها، اساس پیشرفت کشور را دچار آسیبهی جدی مى کنند.(257) مشکلات ما از این سه پایه شوم و از این سه عنصر مخرب است. (258)
بنده باز هم با صدی بلند اعلام مى کنم که مسؤولان کشور - چه در قوه مجریه، چه در قوه قضاییه و چه در قوه مقننه - باید با فقر و فساد و تبعیض در این مملکت مبارزه کنند. اگر بخواهند وضع امنیت کشور را، وضع معیشت مردم را، وضع عزت بین المللی ما را تامین کنند، راهش مبارزه با همینها است. انواع و اقسام فسادها را باید شناسایی کنند و با آن مبارزه جدی نمایند، نه در حرف و زبان. البته بعضی هستند که در زبان هم طاقت نمى آورند این حرفها گفته بشود، با اصل مبارزه با فساد و تبعیض و فقر مخالفت مى کنند! این افرادی که در مقابل مبارزه با فقر و فساد و تبعیض موضعگیری مى کنند، بدون این که خودشان متوجه باشند، دارند خود را متهم مى کنند والا چرا باید مخالفت کنند؟!(259)
مردم با نظام اسلامی هیچ مشکلی ندارند، آنها با تبعیض و فقر و فساد و عدم رعایت ضوابط در بخشی از تشکیلات اداری کشور در خصوص مدیران جامعه مشکل دارند. مردم با افراد مشکل دارند، نه با نظام اسلامی.(260) کسانی پیدا شدند که به جی این که از مبارزه با فساد دفاع کنند، از امکانات حرف زدن با مردم استفاده کردند و از مفسد دفاع کردند و مبارزه با فساد را وظیفه خودشان ندانستند.(261)
بدترین فسادها در جامعه این است که کسانی دچار فساد مالی و اقتصادی بشوند و از بیت المالِ مردم، بری منافع شخصی و پرکردن جیب خود تغذیه کنند. بزرگترین فسادها این است که در اجرا و اعمال قانون در جامعه تبعیض باشد و به شایستگى ها و صلاحیتها و قابلیتهی افراد توجه نشود.(262) بدترین فسادها در جامعه، رواج فقر و افزایش شکاف بین فقیر و غنی است.(263)
مبارزه با مفسده اقتصادی و مالی یکی از چیزهایی است که به گشایش اقتصادی کشور هم کمک خواهد کرد. یکی از موانع پیشرفت اقتصادی کشور، وجود گلوگاههی فساد است که به شدت باید از آنها ترسید. من در جریان آن نامه هشت ماده ی که نوشتم، هم به رئیس جمهور محترم، هم به رئیس محترم قوه قضائیه و هم به رئیس محترم مجلس گفتم که بدانید مبارزه با فساد، یک مبارزه جدی و واقعی است، تهاجم خواهند کرد و فشار خواهند آورد، کار سختی است، بری مقابله با شیوع فساد اقتصادی و مالی، باید لباس مبارزه به تن کرد.(264)
10 - گشایش اقتصادی و ایجاد غنا در کشور
انشاءاللَّه در فردی رأى گیری، هر کسی با انتخاب اکثریت مردم، به سلامت و با عافیت و امنیت و آرامش ری آورد و رئیس جمهور قانونی این کشور شد، در برنامه ریزیها باید به این دو چیز اهمیت بدهد؛ یکی از این دو چیز عبارت است از گشایش اقتصادی و ایجاد غنا در کشور - رفع مشکلات و اصلاح امور اقتصادی - دیگری ارتقا فرهنگ دینی )که بیان شد(.
مسأله اقتصادی بسیار مهم است. در اسلام، پرداختن به امور اقتصادی مردم جزء اوجب واجبات حکومتها است. پیغمبر اکرم صلی الله علیه وآله فرمودند: »کاد الفقر ان یکون کفرا«(265)؛ مضمون این حرف، آن است که ما آمده ایم به مردم ایمان بدهیم، اگر نتوانی نانشان را به راحتی به دستشان برسانی، ایمانشان از آنها گرفته خواهد شد، واقع قضیه هم همین است.
مسأله فقرزدایی و روان کردن کار اقتصادی در کشور، از جمله مسائل بسیار مهم است، مسأله ی است که هر کس انشاءاللَّه رئیس جمهور شد، باید گشایش و پیشرفت امور اقتصادی کشور و برطرف کردن مشکلات مردم را سرلوحه برنامه هی خود قرار دهد.(266)
11 - توجه به طبقه محروم و مستضعف و فقیر
مسؤولان باید دنبال عدالت )و( دنبال آسان کردن زندگی بری طبقات مستضعف و محروم و پابرهنه ها باشند؛ کسانی که در روز خطر، این مملکت را نجات دادند و اگر خدی نکرده بار دیگر خطری این مملکت را تهدید کند، باز هم همین جامعه کارگری و همین معلمان و همین قشرهی محروم و همین کارمندانی که از لحاظ درآمد، در سطوح پایینی قرار دارند، مى روند دفاع مى کنند و سینه سپر مى کنند.(267) ما باید در جهت کمک به محرومان جامعه حرکت کنیم،... محرومان کشور، کسانی هستند که على رغم حق برابرشان با دیگر اعضی این خانواده، به آنها در طول سالیان دراز ظلم شده است.(268) )از این رو هر مسؤول در نظام اسلامی( باید طرفدار محرومین باشد؛ بداند که در کشور، محرومیت هست و سعی و همتِ )او، این( باشد که رفع محرومیت کند.(269)
12 - اهتمام به امر اشتغال
اگر تهدید آمریکا است، اگر امواج سیاسی است، اگر درگیریهی جناحی است، اگر خودخواهیهی این و آن است، هیچ کدام از اینها نباید مانع این شود که مسؤولان ذى ربطِ دستگاههی دولتی در این قضیه اشتغال که یک قضیه بسیار اساسی است، کار خودشان را با جدیت دنبال نکنند. من در چند ماه قبل از این، به مسؤولان بلندپایه این بخش از دولت گفتم آن مجموعه ی که بری ایجاد اشتغال در کشور کار مى کند، باید مثل اتاق جنگِ دوران دفاع مقدس که شب و روز نمى شناخت، کار کند. در دوران جنگ و دفاع مقدس، بری آن مجموعه هایی که مشغولِ طراحی جنگ بودند، شب و روز، تعطیل و غیر تعطیل، اول هفته و آخر هفته معنا نداشت، مرتب مشغولِ کار بودند. امروز باید بری ایجاد اشتغال به همان نحو تلاش شود. جوان ما باید بتواند از نیرویش، بری اداره زندگی خود و پیشرفت کشور به معنی حقیقی استفاده کند، کشور هم این ظرفیت را دارد.(270)
13 - اهتمام به اصلاحات و رعایت خطوط قرمز
اصلاح چیست؟ اصلاح این است که هر نقطه خرابی، هر نقطه نارسایی، هر نقطه فاسدی، به یک نقطه صحیح تبدیل شود.(271) بنده معتقدم که اصلاحات، یک حقیقت ضروری و لازم است و باید در کشور ما انجام بگیرد. اصلاحات، جزء ذات هویتِ انقلابی و دینی نظام ما است. اگر اصلاح به صورت نو به نو انجام نگیرد، نظام، فاسد خواهد شد و به بیراهه خواهد رفت. )از این رو( اصلاحات یک فریضه است.(272)
)البته باید توجه داشت که( اولین قدم اصلاح - که اصلاحات گفته مى شود - اصلاح درونی خود ما است، یعنی این مجموعه مسؤولان نظام، بایستی خودشان را از این روشها و منشها و خلقیات و رفتارهی غیراسلامی خلاص کنند و نجات بدهند. اگر این شد، آنگاه پیشرفت کارها ممکن خواهد شد.(273) وقتی اصلاحات نشود، برخی از نتایجی که ما امروز با آنها دست به گریبانیم، پیش مى آید؛ توزیع ثروت، ناعادلانه مى شود، نوکیسه گانِ بى رحم بر گوشه و کنار نظام اقتصادی جامعه مسلط مى شوند، فقر گسترش پیدا مى کند، زندگی سخت مى شود، از منابع کشور به درستی استفاده نمى شود، مغزها فرار مى کنند و از مغزهایی که مى مانند، حداکثرِ استفاده نمى شود. وقتی اصلاحات باشد، این آفتها و این آسیبها و دهها مورد از قبیل آن ها، پیش نمى آید. پس اصلاحات، امری ضروری و لازم است.(274)
اگر کسانی بیایند با عدم اعتقاد به اساسِ ارزشها، دم از تحول بزنند، معلوم است که تحول مورد نظر آنها چیست! تحول مورد نظر آنها یعنی تحول نظام اسلامی به نظام غیراسلامی! یعنی حذف نام اسلام، حذف حقیقت اسلام و حذف فقه اسلامی! اتفاقا ما بعضی از اینها را هم مى شناسیم.(275) )البته( ساختار قانون اساسی )هم( بایستی به طور کامل در اصلاحات حفظ بشود.(276)
در اهداف و مبانی، ملاک ما باید »فاستقم کما امرت«(277) باشد. به هیچ وجه عدول از مبانی و عدول از ارزشها جایز نیست؛ اهداف، اهداف الهی است و هیچ تردید، شک یا ارتدادی از این اهداف جایز نیست، اما در روشها بایستی تکامل، اصلاح، تغییر و رفع خطا، جزء کارهی دائمی و برنامه هی همیشگی ما باشد؛ ببینیم کدام روش ما ولو به آن عادت کرده باشیم، غلط است، آن را عوض و اصلاح کنیم. باید مراقب باشیم که جی این تعبیرات عوض نشود؛ یعنی ما در زمینه اهداف، مى گوییم استقامت؛ باید جی »هدف« را با »روش« اشتباه نکنیم. استقامت در روشها لازم نیست، استقامت در اهداف لازم است.(278) این که ما در مبانی دست ببریم و در اهداف تجدیدنظر کنیم، اصلاح نیست؛ افساد است. اصلاح معنایش این است که ما اهدافِ والا )را حفظ کنیم( و )با( صراحت آن ها )را( بیان )کنیم(. نباید هیچ گونه تقیه ی در بیان اهداف و ارزشها و مبانی کرد.(279)
14 - پاسخگویی
پاسخگویی یک مفهوم غربی نیست؛ یک مفهوم اسلامی است. پاسخگویی یک حقیقت اسلامی است؛ این همان مسؤولیت است. مسؤولیت یعنی هر انسانی در هر مرتبه ی که هست، در درجه اول از خود سؤال کند و ببیند که رفتار و گفتار و تصمیم گیری او، تحت تأثیر چه بود؟ عاقلانه و بر اساس پرهیزگاری بود یا خودخواهانه و بری شهوات و اغراض شخصی بود؟ اگر انسان توانست وجدان خود را آرام کند و به ندی اندرون خود پاسخ گوید، خواهد توانست به دیگران هم پاسخگو باشد. مسؤولان بلندپایه کشور، قوی سه گانه، همه باید پاسخگو باشند؛ پاسخگوی کار خود، پاسخگوی تصمیم خود، پاسخگوی سخنی که بر زبان آورده اند و تصمیمی که گرفته اند.(280)
15 - تولید علم و ایجاد نهضت نرم افزاری
امروز ما به جنبش نرم افزاری احتیاج داریم.(281) جنبش نرم افزاری یعنی در زمینه علم، تولید علم و شکستن مرزهی علم، یک جنبش و یک حرکت عظیم به وجود بیاید. جنبش نرم افزاری یعنی در معرفت علمی ننشینید )و( دست خود را دراز کنید تا دیگران بکارند و میوه چینی کنند و هر مقدار از میوه را که لازم نداشتند، بیاورند )و( در دست شما بگذارند.(282) علم، محور توسعه حقیقی بری کشور است. ما بدون علم نمى توانیم به جایی برسیم.(283) )از اینرو( باید مسأله تولید علم جدی )گرفته( شود.(284) تولید علم، فقط انتقال علم نیست، نوآوری علمی در درجه اول اهمیت است. این را من از این جهت می گویم که باید یک فرهنگ بشود. بری این نوآوری علمی - که در فرهنگ معارف اسلامی از آن به اجتهاد تعبیر می شود - دو چیز لازم است؛ یکی قدرت علمی و دیگری جرأت علمی.(285) باید هدف تحقیق و آموزش ما، تولید علم باشد، یعنی رسیدن به آن جایی که نوآورى هی علمی در فضی موجود بشری، از آن جا شروع می شود.(286) تولید علم یعنی شکستن مرزهی علم و پیشرفت کردن، با تحصیل علم و تبحر در علم تفاوت دارد. ما اولی را نیاز داریم، نه این که به دومی نیاز نیست، اما دومی کافی نیست.(287)
جامعه مطلوب اسلام، جامعه ی است که در آن، گنجینه هی فکر و ذهن انسانها که گرانبهاترین ثروت ملی هر جامعه ی است، استخراج و به کار گرفته شود، بى سوادی ریشه کن گردد، مدارس، دربرگیرنده همه کودکان و نونهالان، دانشگاهها و حوزه هی علمیه، پررونق، مراکز تحقیق، فعال و پیشرو، کتاب، همه جا و نزد همه کس رایج، مطبوعات، پرمغز و آگاهى بخش، دانشمندان و اساتید، بانشاط و پرانگیزه، مبتکران و نوآوران و نویسندگان و هنرمندان، دلگرم و فیض بخش باشند.(288)
16 - جمع و جور کردن طرحهی نیمه تمام
به سازمان مدیریت و برنامه ریزی، به دولتها و به رئیس جمهور، از جمله توصیه هایی که سالها است بنده دارم و الان هم توصیه مى کنم، این است که طرحهی نیمه تمام را در کشور زودتر جمع وجور کنید. ما چندهزار طرح نیمه تمام داریم؛ طرحهایی که باید سه سال یا چهار سال تمام مى شد، اما ده سال یا گاهی بیشتر طول کشیده )است(، چرا؟ یک مقدار از آن مربوط به ضعف مدیریتها است، بخشی از آن هم مربوط به کمبود منابع است. اگر بخواهیم طرحهی نیمه تمام را تمام کنیم، باید مجدداً طرح اضافه نکنیم؛ والّا اینها هم نیمه تمام خواهد ماند و طرحهی نیمه تمام ما اگر در حدود چهارهزار طرح است، مى شود پنج هزار، مى شود ده هزار.(289)
17 - استفاده از روش سالم و اخلاقی در کارها
در اسلام، روشها خیلی مهم اند، روشها مثل ارزشها هستند. در اسلام همچنان که ارزشها خیلی اهمیت دارند، روشها هم اهمیت دارند و ارزشها باید در روشها هم خودشان را نشان بدهند. امروز اگر مى خواهیم حکومت ما به معنی حقیقی کلمه اسلامی باشد، بدون ملاحظه باید در همین راه حرکت کنیم. مسؤولان بخشهی مختلف، قوی سه گانه، مدیران میانی، همه و همه باید سعى شان این باشد که بری کارها و پیشبرد اهدافشان، از روش سالم و اخلاقی استفاده کنند. استفاده از این روش ممکن است در جایی ناکامیها و دردسرهایی را هم به لحاظ کسب قدرت به وجود آورد، اما در عین حال این متعین است که از نظر اسلام و از نظر امیرالمؤمنین علیه السلام، تشبث به روشهی غیراخلاقی به هیچ وجه صحیح نیست، راه على علیه السلام این است و ما باید این گونه حرکت کنیم.(290) »أتأمرونی ان اطلب النصر بالجور؟ لا والله لا افعل«(291)؛ من حاضر نیستم پیروزی را از راه ظلم به دست بیاورم. ببینید چقدر این تابلو، تابلوی درخشانی است، چه پرچم بلندی است. به شما مى گویند ممکن است در این میدان سیاست، در این میدان مسابقه علمی، در این میدان انتخابات، در این میدان جنگ، پیروز بشوید، اما متوقف به این است که این ظلم را انجام بدهید. کدام را انتخاب مى کنید؟ امیرالمؤمنین علیه السلام مى گوید که من این پیروزی را نمى خواهم.(292)
18- گرامیداشت یاد شهدا
راه این عزیزان )شهدا( راه ارزشها است؛ راه تعالی ملت و کشور ایران است؛ راه برافراشتگی پرچم اسلام است. این راه را چه دشمنان مستکبر جهانی بپسندند، چه نپسندند؛ چه بخواهند، چه نخواهند، ملت ایران به فضل پروردگار و به توفیق الهی با همان قوّت و قدرت ادامه خواهد داد.اینها اوج ایثار و مظهر بصر و صبرند؛ مظهر آگاهی و ایستادگی و پایداری. آیا کشور ما به آگاهی احتیاج ندارد؟ آیا رسیدن به آرمانهی این ملت و این انقلاب احتیاج به پایداری ندارد؟ آیا در مقابل شیطنتها و دشمنیها و بغضهی غارتگران جهانی، این ملت احتیاج ندارد که آن سلاح کارآمد خود را همواره در دست داشته باشد؛ یعنی سلاح اراده، پایداری، ایمان و آگاهی؟ اگر احتیاج دارد - که دارد - پس بایستی این روحیه ایمان و آگاهی و پایداری در قالب احترام به نمادهی آن در مردم حفظ شود و نمادها، همین شهدایند؛ همین جانبازانند؛ همین آزادگانند.
اگر من از شهدا احترام مى کنم، اگر اظهار اخلاص به خانواده هی شهدا مى کنم، این صِرف یک احساسات خشک و خالی نیست؛ به معنی این است که این یک راهبرد حقیقی بری ملت ما است؛ یاد شهدا باید گرامی داشته شود.(293)
19- رفاه عمومی در کنار تأمین روحیه انقلابی مردم
اگر به رفاه عمومی نیندیشیم و به سازندگی کشور فکر نکنیم، مطمئنا نظام جمهوری اسلامی نخواهد توانست الگو و تجربه مطلوب را به دنیا ارایه بدهد.
اگر در مسایل رفاه زندگی عمومی و ایجاد تسهیلات و رفع مشکلات غرق شویم، به طوری که جهتگیریهی انقلابی را به دست غفلت بسپریم، به ابهت و هیبت انقلاب ضربه زده ایم و جاذبه آن را در دنیا مخدوش کرده ایم و این مطمئنا به کارآیی ما ضربه خواهد زد. بنابراین، این دو در کنار هم مطرحند؛ سازندگی کشور را در کنار تأمین روحیه انقلابی در مردم و حفظ همان صلابت و چهره باعظمت و هیبت انقلاب ببینیم.(294)
20 - توجه به فرهنگ ملی و بومی
فرهنگ، مایه اصلی هویت ملتها است. فرهنگ یک ملت است که مى تواند آن ملت را پیشرفته، عزیز، توانا، عالم، فناور، نوآور و داری آبروی جهانی کند. اگر فرهنگ کشوری دچار انحطاط شد و یک کشور، هویت فرهنگی خودش را از دست داد، حتی پیشرفتهایی که دیگران به آن کشور تزریق کنند، نخواهد توانست آن کشور را از جایگاه شایسته ی در مجموعه بشریت برخوردار کند و منافع آن ملت را حفظ کند. اگر در جایی فرهنگ ملی و بومی به خاطر کهنسال بودن، ریشه داربودن و برجسته بودن، مضمحل نشد و از بین نرفت، استعمارگرها و اشغالگرها نتوانسته اند مدت زیادی از آن جا، منافع خودشان را تأمین کنند و ناچار شدند که آن منطقه را رها کنند.(295)
اگر ما روی فرهنگ عمومی کار نکنیم، در توسعه اقتصادی هم خواهیم ماند.(296) استقلال یک ملت، جز با استقلال فرهنگی تأمین نمى شود.(297)
21 - جمع و برطرف کردن ریخت وپاشها
اگر ما مقداری خودمان را جمع وجور کنیم، مقداری بهتر کار کنیم، بیشتر بیندیشیم وقویتر عمل کنیم و جدیتر عزم به خرج دهیم، مى توانیم بسیاری از مشکلات و ریخت و پاشهایی را که در اطراف مشاهده مى شود، جمع و برطرف کنیم.(298)
22 - عمل به وظایف مربوط به مردم سالاری دینی
)یک( سر )از( قضیه مردم سالاری این است که بعد از آن که من و شما را انتخاب کردند، ما در قبال آنها وظایف جدی و حقیقی داریم؛(299)
1- منت نگذاشتن به مردم
»إِیَّاکَ وَ الْمَنَّ عَلی رَعیتِکَ بِإِحْسَانِکَ أَوِ التَّزَیُّدَ فِیمَا کَانَ مِنْ فِعْلِکَ أَوْ أَنْ تَعِدَهُمْ فَتُتْبِعَ مَوْعِدَکَ بِخُلْفِکَ فَإِنَّ الْمَنَّ یُبْطِلُ الْإِحْسَانَ وَ التَّزَیُّدَ یَذْهَبُ بِنُورِ الْحَقِّ وَ الْخُلْفَ یُوجِبُ الْمَقْتَ عِنْدَ اللَّهِ وَ النَّاسِ«؛(300) مى فرماید که نه سرِ مردم منت بگذارید که ما این کارها را بری شما کردیم یا مى خواهیم بکنیم، نه آنچه را که بری مردم انجام دادید، درباره آن مبالغه کنید؛ کار کوچکی انجام دادید، آن را بزرگ کنید، نه این که وعده بدهید و عمل نکنید. اگر منت بگذارید، احسانتان باطل خواهد شد. مبالغه، نور حق را خواهد برد، یعنی همان مقدار راستی هم که وجود دارد، آن را هم در چشم مردم بى فروغ خواهد کرد. هر چند اینها کلام امیرالمومنین علیه السلام خطاب به مالک اشتر است، اما خطاب به ما هم هست.(301)
2 - امتیازندادن به خویشاوندان
نکته دوم از همین قبیل وظایف مربوط به مردم سالاری دینی (این) است که «إِیَّاکَ وَ الْمَنَّ عَلی رَعیتِکَ بِإِحْسَانِکَ أَوِ التَّزَیُّدَ فِیمَا کَانَ مِنْ فِعْلِکَ أَوْ أَنْ تَعِدَهُمْ فَتُتْبِعَ مَوْعِدَکَ بِخُلْفِکَ فَإِنَّ الْمَنَّ یُبْطِلُ الْإِحْسَانَ وَ التَّزَیُّدَ یَذْهَبُ بِنُورِ الْحَقِّ وَ الْخُلْفَ یُوجِبُ الْمَقْتَ عِنْدَ اللَّهِ وَ النَّاسِ»؛(302) یعنی درباره خودت، درباره دوستان و خویشاوندان و رفقی خودت، رعایت انصاف را در قبال مردم و خدا بکن، یعنی اختصاص و امتیاز به آنها نده، یعنی همین چیزی که دوستان فرنگى مآب ما به آن رانت خواری مى گویند، یعنی امتیاز ویژه؛ امکانات استفاده از یک شرکت و یک منبع مالی را در اختیار جمع خاصی قراردادن، به مناسبت این که اینها دوست یا خویشاوند یا رفیق ما هستند، این کار جزو کارهی ضد مردم سالاری است. تا این فسادها در مجموعه کارگزاران کشور وجود داشته باشد، توانایی کار وجود نخواهد داشت و پیشرفت امکان ندارد، هر کار هم بکنید، امکان نخواهد داشت، اینها شکافها و دره ها و حفره هایی است که وقتی به وجود آمد، هرچه شما دستاورد داشته باشید و در آن بریزید، آنها را پر نمى کند، دستاورد هم از بین مى رود، لذا اول باید اینها را علاج کرد. این فرمایش امیرالمومنین علیه السلام است که به رفقا و نزدیکان و آن آدمهایی که دوستشان داری، نباید امتیاز ویژه داده بشود، همه باید یکسان امتیاز ببرند، امتیازی که هست، در اختیار همه باید قرار بگیرد.(303)
کسی که مسؤولیتی دارد، وجاهتی از این طریق به دست آورده که این وجاهت متعلق به مردم است؛ مثل بیت المال. همچنان که یک مسؤول به این دلیل که کلید صندوق بیت المال در دستش است، نمى تواند از بیت المال در مصارف شخصی خرج کند، به همین دلیل حق ندارد که از وجاهت و قدرت و امکان و فرصتهایی که در اختیارش است، به سود شخص خود و منافع شخصى اش استفاده کند. اگر مسؤولان نظام جمهوری اسلامی مقید به این ضوابط باشند، نظام اسلامی روزبه روز و قدم به قدم به پیش مى رود.(304)
3 - تلاش در جهت رضایت توده مردم، نه گروه خاص
سوم (از وظائف مربوط به) مردمسالاری (این) است؛ «وَ لْیَکُنْ أَحَبَّ الْأُمُورِ إِلَیْکَ أَوْسَطُهَا فِی الْحَقِّ وَ أَعَمُّهَا فِی الْعَدْلِ وَ أَجْمَعُهَا لِرِضَی الرَّعِیَّة»؛(305) دنبال کارهایی باش که از افراط و تفریط )به( دور باشد و عدالت را در سطح وسیعتری، شامل حال مردم بکند، یعنی سطح تماسش با مردم و منافع مردم هرچه وسیعتر باشد و رضایت و خشنودی عامه و توده هی مردم را بیشتر جمع کند. دنبال این نباش که رضایت گروههی خاص - یعنی صاحبان ثروت و قدرت - را به دست بیاوری. من و شما مخاطب این خطابیم. باید توجه داشته باشید که آن کاری که انجام مى دهید، در جهت میل صاحبان ثروت و قدرت نباشد که اینها در این فرمایش امیرالمومنین علیه السلام به »خاصة« تعبیر شده است. بعد مى فرماید که «فَإِنَّ سُخْطَ الْعَامَّةِ یُجْحِفُ بِرِضَی الْخَاصَّة»؛(306) اگر دل صاحبان ثروت و قدرت را به دست آوردید و مردم را ناراضی کردید، نارضایتی مردم، این گروههی خشنودشده خواص - یعنی صاحبان ثروت و قدرت - را مثل سیلابی خواهد برد، »وَ إِنَّ سُخْطَ الْخَاصَّةِ یُغْتَفَرُ مَعَ رِضَی الْعَامَّة«؛(307) اما اگر رعایت میل دل صاحبان ثروت و قدرت را نکردید، از شما ناراضی مى شوند، بگذار ناراضی بشوند، وقتی مردم از شما راضى اند و بری آنها کار کردید، بگذار اینها ناراضی باشند، این نارضایی بخشوده است. مردم سالاری فقط این نیست که انسان، تبلیغات و جنجال بکند و بالاخره عده ی را به پی صندوق بکشاند و رأیی از مردم بگیرد، بعد هم خداحافظ، هیچ کاری به کار مردم نداشته باشد!(308)
23 - بیان صریح مشکلات و موانع به مردم
صرف این که ما بگوییم موانعی در کار هست، مردم را قانع نمى کند و آنها نمى پذیرند. اگر واقعا موانعی وجود دارد، کسانی هستند و جریانی وجود دارد که نمى گذارد شما کار کنید، این را شفاف و صریح به مردم بگویید. یا این است که حقیقتا معلوم مى شود این شخص یا این افراد، یک حرکت مجرمانه دارند انجام مى دهند و نمى گذارند مسؤولان یا دولت کار کنند، در این صورت باید به این جرم رسیدگی شود. یا این است که آن طرف هم منطقی دارد، بالاخره یا باید او را متقاعد کرد یا او شما را متقاعد کند، این را در معرض افکار عمومی بگذارید و صریح و روشن و شفاف با مردم در این زمینه ها صحبت کنید. به نظر من این به پیشرفت کار کمک مى کند.(309)
24 - توجه به امر کشاورزی
آن نکته ی که مى خواهم به عموم مردم و به خصوص به مسؤولان عرض کنم، این است که ملاحظه کنید؛ توجه به کشاورزی، یکی از نیازهی کشور است. )کشور( نباید در امر تغذیه و تهیه مواد غذایی اصلی خود، به بیرون مرزها هیچ احتیاجی داشته باشد. از اول انقلاب تا امروز، تکیه بر مسأله کشت و زرع، بری تأمین این منظور بوده است. اگر یک ملت به دست خود و با ابتکار و نیروی خود، تولید و مصرف کند و حتی بتواند شعاع مصرف تولیدات خود را در بیرون مرزهایش گسترش دهد، به مفهوم خاص و مهمی از اقتدار دست خواهد یافت، این نیاز کشور ما است. تأکید جمهوری اسلامی از آغاز تا امروز بر روی مسأله کشاورزی، عمدتا به این خاطر است. ما بری گندم و برنج و روغن و لبنیات و خوراک دام و بقیه مصارف عمده و اصلی کشورمان، نباید نیازمند دیگران باشیم. بحمداللَّه امکانات طبیعی و انسانی در کشور وجود دارد و من امیدوارم حرکت اساسی و صحیحی در این باره انجام بگیرد. همه باید تلاش کنند، هم مسؤولان و هم آحاد مردم. باید علم و تجربه و امکانات فنی و استفاده بهینه از موجودی طبیعی و انسانی را با احساس مسؤولیت و ابتکار و پیگیری و دلسوزی بیامیزند.(310)
25 - توجه به تهدیدات داخلی
این یک کلمه را بگویم که اگر از داخل، این ملت دشمن داخلی نداشته باشد، نفوذی نداشته باشد، دو چهرگان در مسائل کشور تخریب نکنند، دشمن خارجی نمى تواند کار زیادی انجام بدهد. البته توجه کنید که بعضی از تهدیدها از درون خود ما و در میان نفس خود ما است. من مى گویم هر چیزی که به سلامت و ایمان و عزم و نشاط لطمه بزند و کار و کوشش و تحصیل جوانان را معوق بگذارد، تهدید است؛ ولنگاری تهدید است، بى بندوباری تهدید است، مواد مخدر تهدید است، بى اهمیتی به علم و درس و کار تهدید است، سرگرم شدن به مناقشات اجتماعی بیهوده تهدید است، درگیریهی داخلی تهدید است، بى اعتمادی به نظام و مسؤولان تهدید است، البته غفلت مسؤولان هم تهدید است و....(311)
خطری که در مردم، تداوم این حرکت سرافرازانه را تهدید مى کند، در درجه اول عبارت از ناامیدی است. اگر دشمن بتواند مردم ما را، جوانان ما را، قشرهی ما را، نسبت به آینده این حرکتشان ناامید بکند، ضربه خود را زده است، این خطر عمده است. این مهمترین خطر است.(312)
از عوامل دیگر واگرایی مردم، تبلیغ ضعف مدیریت در کشور و نبود اقتدار است که متأسفانه تبلیغات گوناگونی از جناحهی متخالف کشور وجود دارد که انسان از این رنج مى برد. به قول ما طلبه ها ظاهراً یک اجماع مرکب درست مى کنند، یک عده ی از این طرف، یک عده از آن طرف و مدیریت و اقتدار مدیرانه در کشور را زیر سؤال مى برند.(313)
26 - توجه به تهدیدات خارجی
من وقتی به تهدید خارجی اشاره مى کنم، منظور من مراکز قدرت جهانی است. برادران و خواهران! فرزندان عزیز من! امروز یک تهدید مضاعفی نه فقط ایران را، بلکه همه کشورهایی را که در ردیف کشورهی پیشرفته اروپایی و آمریکایی نباشند، تهدید مى کند، این تهدید مضاعف چیست؟
از یک سو نفوذ مستقیم قدرتهی بزرگ و در رأس آنها آمریکا و از سوی دیگر این موج جهانى گری است، همین چیزی که شما مى بینید الان در خود آمریکا، از طرف بخشی از مردم آمریکا، علیه این موج تظاهرات مى شود. جهانى گری یعنی چه؟ یعنی یک مجموعه از قدرتهی جهانی، عمدتاً آن کسانی که در سازمان ملل هم نفوذ دارند، عمدتا همان کسانی که استعمارگران دیروز دنیا بودند، چند کشوری که درصددند فرهنگ و اقتصاد و عادات و آداب خودشان را به همه دنیا گسترش بدهند، یک شرکت سهامی درست کنند که نود و پنج درصد سهمش در واقع مال آنها است، پنج درصد هم مال همه کشورهی دیگر، اختیار در دست آنها و تصمیم گیری هم با آنها است! این معنی جهانى گری است که امروز بسیاری از کشورها، بسیاری از رجال سیاسی جهان سوم، بسیاری از روشنفکران دنیا با آن مخالفت و مبارزه مى کنند و از آن مى ترسند. بعضی از مسؤولان ما نقل کردند که در این کنفرانسهی جهانی، بسیاری از کشورهی مشترک در این کنفرانس 77 و غیرمتعهدها، از جهانى شدن مى ترسند، چون مى دانند که جهانى شدن یعنی سلطه آمریکا بر اقتصاد و فرهنگ و ارتش و سیاست و حکومت و تقریباً بر همه چیز کشورهی دیگر، این تازه غیر از اعمال نفوذ مستقیم است.(314)
27 - اعتقاد و توجه به فرصتهی برآمده از نظام اسلامی

1 - پشتیبانی مردم از نظام
امروز در کشورهایی که ما مى شناسیم، جمهوری اسلامی از لحاظ پشتیبانی مردم از نظام و مسؤولان، انصافاً یا بى نظیر است یا کم نظیر، از این فرصت باید استفاده کرد. هم در زمینه نظریه پردازیها و تحکیم نظریه، هم در زمینه عمل، همت و تلاش کنیم.(315)
2 - ثبات نظام اسلامی
مسؤولان باید خصومتهی خانه برانداز را کنار بگذارند و رقابتهی منفی را به رقابتهی مثبت تبدیل کنند و ثبات نظام اسلامی را یک فرصت بزرگ بشمارند. عزیزان من! ثبات کشور و ثبات نظام اسلامی، بزرگترین فرصتی است که امروز در اختیار ملت ایران و مسؤولان قرار دارد. دشمنان مى خواهند کشور ثبات خود را از دست بدهد. در یک کشور بى ثبات، نه کار علمی مى شود کرد و نه کار اقتصادی؛ نه کار فرهنگی مى شود کرد و نه مى توان از حقوق ملت دفاع کرد؛ همچنان که نمى شود عزت ملت را در دنیا حفظ کرد. این ثباتی که امروز در این کشور وجود دارد، به برکت ابراز اقتدار ملت ایران در مراحل گوناگون است. همین که شما در راهپیمایى ها آن طور حضور پیدا مى کنید؛ در پی صندوق انتخابات على رغم تلاش دشمنان و بوقهی تبلیغاتی بیگانه آن طور با اخلاص وارد مى شوید، نشاندهنده اقتدار ملی است و این اقتدار ملی پشتوانه ثبات کشور و نظام اسلامی است.(316)
3 - آگاه و حساس بودن مردم
ما باید خیلی زودتر از این و بهتر از این مى توانستیم کارهایمان را راه بیندازیم. آنچه که به این امر کمک مى کند عبارت است از آرامش فضی جامعه از لحاظ سیاسی و از لحاظ اجتماعی. این آرامش را حفظ کنیم، این کمک را به خودمان بکنیم، این کمک به خود است و این مصداقی از همان تقوا است؛ تقوی اله را پیشه کنیم.
خدا را شکر مى کنیم که دل ملت ما را با معرفت خود و با معرف اولیاء خود نورانی کرده است. خدا را شکر مى کنیم که ملت ما را ملت آگاه و حساسی قرار داده است که مسائل مهم جهانی بری او مطرح است، مسائل را مى فهمد و نسبت به حوادث جهانی بى تفاوت نیست، این، قدرت تصمیم گیری این ملت را بالا مى برد، از این فرصتهی بزرگ بایستی استفاده کنیم.(317)
4 - جوان بودن کشور
عزیزان من! با امکاناتی که این کشور در حال حاضر از آن برخوردار است، نتیجه منطقی، یک آینده روشن، رضایتبخش و افتخارآمیز است. جمعیت کشور، اکثراً جوانند. امروز در دنیا کشورهایی هستند که به کمبود جوان دچارند، سطح سنی آنها بالا است و مجبورند نیروی جوان خودشان را از کشورهی دیگر بیاورند! کشور ما از لحاظ جمعیت جوان کشور، یکی از پرفرصت ترین کشورها است. به برکت انقلاب، روحیه جوانان و روحیه عموم مردم، روحیه کار و ابتکار و خلاقیت است. قبل از انقلاب، به جوان و غیرجوان فرصت ابتکار و خلاقیت داده نمى شد - نه در زمینه علمی، نه در زمینه صنعتی و نه در زمینه ابتکارات گوناگون - و ابتکارات با بى اعتنایی مواجه مى شد، اما انقلاب نیروی استقلال و نیروی اتکاء به نفس و اعتماد به خود را در جامعه ما زنده کرد، لذا این روحیه هم یکی از فرصتهی بزرگ است، جمعیتی با این همه جوان و با چنین روحیه ی.(318)
5 - دینى بودن نظام
خیلی از فرصتهایی که در اختیار امت اسلامی هست، اگر از آنها استفاده بشود، امت اسلامی همان چیزی خواهد بود که قرآن بری او خواسته است؛ »فلا تهنوا و تدعوا الی السلم و انتم الاعلون«(319) یا »و لاتهنوا و لاتحزنوا و انتم الاعلون«(320)؛ شما برترین هستید، البته نه برترین به خاطر نژاد، نه برترین به خاطر این که با خدا خویشاوندى ی که دارید - هیچ کس از آحاد آفرینش، نسبت ویژه ی با خدا ندارد - اما شما برترین هستید، به خاطر انتساب به مکتبی که مى تواند بشریت را در عصر حیرتش نجات بدهد، مى تواند در طول قرون، مشعل هدایت را به دست انسانها بدهد و آنها را خوشبخت کند و به نقطه امن و امان و تکامل برساند، این امتیاز شما است.(321)
6 - منابع قدرت کشور
دشمنان ما بیش از آن که به منابع طبیعی ما چشم طمع داشته باشند، به منابع انسانی - که منابع قدرت ما هستند - چشم طمع دارند. آنها مى دانند اگر این سرمایه هی اجتماعی از دست یک ملت گرفته شود، اگر یک ملت غیرت ملی و ایمان و وحدت و همبستگی خود را از دست بدهد، اگر نشاط کار و ابتکار را از دست بدهد، اگر حرکت علمی رو به پیشرفت خود را از دست بدهد، کاملاً در دسترس دشمنان قرار خواهد گرفت؛ مى توانند راحت به او زور بگویند، مى توانند بر او سلطه پیدا کنند، مى توانند منابع طبیعی و مادی او را هم غارت کنند. آنچه سد مستحکمی در مقابل دشمنان قرار مى دهد، همین سرمایه هی معنوی است که باید مراقب باشیم دچار شبیخون نشود.(322)
 

ب - خارجی


1 - ایستادگی و استقامت بر پایه ارزشها
من به عنوان انسانی که از اول انقلاب تا حالا، از نزدیک در جریان مسائل کشور بوده ام، عرض مى کنم که پیشرفتهی ما در همه جا، ناشی از ایستادگی و استقامت بر پایه ارزشها بوده است؛ هرجا که استقامت کردیم و بر مبانی خودمان پافشاری کردیم و از آن کوتاه نیامدیم و در مقابل تهدیدها، خودمان را نباختیم، آن جا پیشرفت کرده ایم. این ایستادگی و پایداری، مهمترین چیزی است که ما مى توانیم آن را وسیله قرار دهیم بری رسیدن به اهدافمان. آن انقلابی که در مقابل تهدید دشمنانِ انقلاب، خود را عقب مى کشد و پس مى زند و مى ترسد، نه مورد احترام دوست قرار مى گیرد، نه مورد احترام دشمن؛ هیچ کس به یک ملتِ بُزدل و ضعیف رحم نمى کند. آن انقلاب و حرکتی که در مقابلِ دشمنانِ خودش، ضعف نشان بدهد، اول، آبرویش را مى برند؛ حرمتش را مى شکنند، بعد خودش را هم نابود و جارو مى کنند و از بین مى برند.(323)
2 - حفظ عزت و کرامت انقلاب و ملت در مناسبات بین المللی
حفظ عزت و کرامت انقلابی جمهوری اسلامی و ملت ایران در مناسبات بین المللی، یکی دیگر از نقاط اصلی است. پیروزی انقلاب اسلامی در ایران، تحولی ژرف در ارتباطات بین المللی از دو نظر به وجود آورد؛ اول این که هیمنه دو ابرقدرت آن روز دنیا را در رابطه شان با دولتهی ضعیفِ جهان، شکستی سخت داد و ابهتی را که به مرور در چشم ملتها و دولتها به دست آورده بودند، به شدت تضعیف کرد.
دوم آن که به ملتها، دلگرمی و شجاعت بخشید و جرأت و گستاخی در مقابله با دولتهی دست نشانده را به آنان تزریق کرد. بری حفظ این روندِ رو به اشتعال و تقویتِ روحیه ملتهی اصیل و مظلوم، جمهوری اسلامی موظف است کوچکترین تغییری در چهره باصلابت و موضع باعزت خود در مناسبات بین المللی ایجاد نکند، با قلدران، از موضع قدرت و با دولتهی ضعیف، از موضع حمایت و با ملتهی به پاخاسته، از موضع رعایت و هدایت سخن بگوید و عمل کند.(324)
3 - مرعوب نشدن
)وقتی در( گوشه)ی از( دنیا، دو نفر حرفشان مى شود، ناوگان آمریکا به آن طرف راه مى افتد و تهدید مى کند! عامل نظامی وسیله)ی بری( تهدید است. سالهی متمادی است که ناوگان آمریکا در خلیج فارس است، چند نفر از ملت ایران از این ناوگان ترسیدند؟! چند نفرشان از ترس خود را مخفی کردند؟! چند نفر از مسؤولانِ کشور از ترس ناوگان آمریکا، حرف خودشان را پس گرفتند؟! ملتهی زنده که نمى ترسند. دلی که باایمان است، به این چیزها اعتنایی ندارد. آدمهی ترسو، آدمهی بى ایمان، آدمهی جبون، انسانهی نالایق، این ناوگانها و این تهدیدها برایشان ترس دارد و مى ترسند.(325)
4 - عدم مذاکره با آمریکا در شرایط تهدید
آن کسانی که در شرایط تهدید، به فکر مذاکره مى افتند، ضعف خودشان را با صدی بلند اعلام مى کنند، این، حرکتِ بسیار غلطی است. مذاکره باید از موضع قدرت و قوت باشد. امام قدس سره بالاتر از مذاکره را گفتند، فرمودند )که( اگر آمریکا آدم بشود، ما با او رابطه برقرار مى کنیم، یعنی اگر از خوی استکباری دست بردارد، مانند یک طرفِ برابر و نخواهد اهداف خودش را در داخل ایران تعقیب بکند، در آن صورت، او هم مثل بقیه دولتها خواهد بود. اما واقعیت این نیست، واقعیت غیر از این است.(326)
مگر کشورهایی که امروز، مورد تهدید آمریکا هستند، با آمریکا مذاکره نمى کنند؟! مذاکره و رابطه، مانع فشارآوردن و تهدیدکردن و بدجنسى کردن و افزون طلبی نیست، مذاکره مشکلی را حل نمى کند. دولت آمریکا، صریحا با نظام اسلامی، هویت اسلامی و ایمان اسلامی مردمِ ما اعلام مخالفت کرده است. علتش این است که اسلام، موجب شده تا این ملت در مواضع خود، مستقر، ثابت و پابرجا بایستد و تسلیم آنها نشود. خیر، مذاکره هیچ مشکلی را حل نمى کند.(327)
اگر کسی از نامزدهی ریاست جمهوری، کمترین نشانه نرمشی در مقابل آمریکا، در مقابل دخالتهی دولتهی غربی، در مقابل تجاوزهی فرهنگی و سیاسی بیگانگان نشان بدهند، همه دنیا باید بدانند که ملت ما به چنین کسی قطعا ری نخواهد داد. مردم به کسی ری مى دهند که بدانند در مقابل آمریکا و افزون طلبیهی دولتهی متجاوز و پرتوقع و خودکامه و کسانی که مى خواهند اراده خود را بر ملت ایران تحمیل کنند، خواهد ایستاد و نیز در مقابل تهاجم فرهنگ بیگانه خواهد ایستاد.(328)
گاهی انسان از بعضی مى شنود که اسمِ فرصت را مى آورند، اما مرادشان، فرصتِ تسلیم در مقابل آمریکا است؛ آقا! فلان فرصت را از دست دادیم)!( چه فرصتی؟! تسلیم شدن در مقابل زورگویی و زیاده طلبی یک جهانخوار و یک قدرت متکبر، هیچ افتخاری ندارد و هیچ وقت فرصت محسوب نمى شود. هر چیزی که بری این کار، فرصت تلقی شود، بری منافع ملی یک تهدید است، فرصت نیست. فرصت یعنی فرصتِ کار بری مردم. فرصت یعنی فرصت مقابله کردن با عوامل و ایادی و ابزارهی آمریکا و دشمن در داخل کشور.(329)
 

تکمله؛ چند توصیه به نامزدهای ریاست جمهوری


الف - انتخابات، صحنه رقابت بری خدمت
انتخابات در کشور ما باید مسابقه ی بری خدمت باشد، نه مسابقه ی بری کسب قدرت، انتخابات اسلامی این گونه است. در منطق اسلامی، قدرت و عزت و آبرو و خوشنامی و امکانات، فقط و فقط بری خدمت به مردم و حرکت دادن خود و جامعه و کشور در راه نظام مقدس اسلامی و رسیدن به آرمانهی بلندی است که انسانها نیازمند آنند. این مسند، مسابقه بری خدمت و زحمتکشی است. هر کس که آماده است تا بیش از دیگران زحمت بکشد و توقعی را که مسؤولان کشورهی دیگر از مقام و موقعیت خود دارند، نداشته باشد، داخل این میدان شود.(330)

ب - رعایت ارزشهی نظام در تبلیغات
به هرحال ما به آقایان محترمی که در این میدان هستند، این چند توصیه را عرض مى کنیم؛ در تبلیغاتشان، ارزشهی نظام را نادیده نگیرند، همدیگر را تخریب نکنند و از دادن آمارهی سست بپرهیزند. اگر قرار شد به مردم آماری بگویند و حرفی بزنند، آمارهی دقیق ارائه کنند. با مردم با کمال صداقت حرف بزنند، هرچه عقیده شان هست، به مردم بگویند. اگر بخواهند در دل مردم اثر بگذارند، این صداقت، بیشتر در دل مردم اثر مى گذارد. آن چیزی که حقیقتا عقیده و نیت آنها است، آن را به مردم بگویند، اختیار با مردم است که چیزی را انتخاب کنند. وحدت ملی را خدشه دار نکنند، طوری نباشد که به خاطر جذب یک دسته یا یک گروه، حرفی بزنند که وحدت ملت خدشه دار شود. وعده هایی که معلوم است نمى توانند به آنها عمل کنند، به مردم ندهند. آنچه که در چارچوب قانون اساسی است و امکانات مملکت از امکان آن حکایت مى کند، آن را به مردم بگویند. به مردم قول بدهند که اگر ری آوردند، با همه قوا و قدرتِ خودشان و با اتکال به خدا و با اتکی به مردم، با قوت این ماموریت را به دست بگیرند و پیش بروند و در هیچ جا ضعف نشان ندهند.(331)
ج - عدم اسراف در تبلیغات
در تبلیغات انتخابات ریاست جمهوری - که آزمایش عظیمی بری ملت است - مراقبت بشود که مخارج بیش از متعارف و زیادی و اسراف گونه، انجام نگیرد.(332)

 

پی نوشت ها:

144) 18/3/1380
145) 28/2/1380
146) 13/2/1376
147) 30/7/1381
148) 24/11/1382
149) 6/12/1381
150) حجرات: 18/10/1382 – 13
151) 15/3/1368
152) 2/9/1377
153) نهج‏البلاغه، نامه 53
154) 25/9/1379
155) 18/5/1368
156) 25/4/1369
157) 25/9/1379
158) 8/8/1380
159) 8/8/1380
160) 4/3/1378
161) 24/11/1382
162) 19/10/1380
163) 24/11/1382
164) 14/3/1380
165) امالى، شیخ مفید، ص 275
166) 20/8/1383
167) 25/9/1379
168) 12/9/1379
169) 12/9/1379
170) وَ لَقَدْ کَرَّمْنا بَنى‏آدَمَ وَ حَمَلْناهُمْ فى الْبَرِّ وَ الْبَحْرِ وَ رَزَقْناهُمْ مِنَ الطَّیِّباتِ وَ فَضَّلْناهُمْ عَلى کَثیرٍ مِمَّنْ خَلَقْنا تَفْضیلاً« الاسراء: 70
171) 12/9/1379
172) 12/9/1379
173) التین: 4
174) البقرة: 12/9/1379 – 29
175) 12/9/1379
176) 12/9/1379
177) الحشر: 24
178) فصلت: 11
179) 12/9/1379
180) 12/9/1379
181) 12/9/1379
182) 12/9/1379
183) 12/9/1379
184) 19/6/1382
185) 6/12/1381
186) آل‏عمران: 142
187) العنکبوت: 1382/6/19 - 6
188) 19/6/1382
189) 19/6/1383
190) 19/6/1382
191) 19/6/1382
192) 19/6/1382
193) 5/6/1382
194) 29/2/1382
195) 10/3/1369
196) 30/9/1370
197) آل عمران: 31
198) 9/8/1379
199) 23/2/1379
200) 14/11/1374
201) 1/9/1381
202) 1/9/1381
203) 26/9/1382
204) 29/3/1379
205) 18/5/1368
206) 10/4/1380
207) 6/8/1383
208) 31/6/1383
209) 1/1/1382
210) 5/6/1380
211) 5/6/1380
212) 6/8/1383
213) 5/6/1380
214) 15/6/1380
215) 10/3/1369
216) 9/11/1368
217) 9/11/1368
218) 23/8/1382
219) 23/4/1368
220) 9/11/1368
221) 25/9/1382
222) 25/9/1382
223) زیارت حضرت صاحب الامر (عج)
224) 7/4/1377
225) 5/6/1382
226) 21/4/1368
227) 30/6/1381
228) 5/9/1375
229) 5/9/1375
230) 1/2/1379
231) 9/11/1368
232) 14/2/1379
233) 23/5/1370
234) 5/6/1380
235) 19/10/1383
236) 1/1/1382
237) 1/1/1382
238) 1/1/1382
239) 23/5/1370
240) 1/1/1378
241) 14/3/1380
242) 15/5/1382
243) 10/1/1369
244) 25/6/ 1370
245) 14/9/1369
246) 12/10/1368
247) 12/10/1368
248) 28/2/1380
249) 11/5/1380
250) 25/10/1370
251) 21/3/1383
252) 27/3/1383
253) 6/4/1383
254) 4/6/1381
255) 5/5/1381
256) 26/4/1381
257) 15/4/1383
258) 3/5/1379
259) 7/1/1379
260) 13/12/1381
261) 21/7/1382
262) 26/4/1381
263) 26/4/1381
264) 11/5/1380
265) وسائل‏الشیعة، ج 15، ص 366
266) 28/2/1380
267) 14/2/1379
268) 1/6/1369
269) 18/10/1382
270) 9/1/1381
271) 26/1/1379
272) 19/4/1379
273) 12/9/1379
274) 19/4/1379
275) 23/2/1379
276) 19/4/1379
277) هود، 112
278) 31/6/1383
279) 31/6/1383
280) 26/1/1383
281) 3/7/1381
282) 17/10/1383
283) 26/9/1383
284) 15/5/1382
285) 9/2/1379
286) 8/8/1382
287) 26/9/1383
288) –
289) 27/3/1383
290) 26/12/1379
291) وسائل الشیعه، ج 15، ص 107 .
292) 30/6/1831
293) 16/4/1384
294) 12/5/1368
295) 28/2/1383
296) 19/9/1369
297) 15/9/1368
298) 31/6/1383
299) 12/9/1379
300) نهج‏البلاغه، نامه 53
301) 12/9/1379
302) نهج‏البلاغه، نامه 53
303) 12/9/1379
304) 2/1/1383
305) نهج‏البلاغه، نامه 53
306) همان
307) همان
308) 12/9/1379
309) 4/6/1381
310) 12/10/1380
311) 1/2/1379
312) 14/3/1379
313) 5/6/1382
314) 1/2/1379
315) 15/6/1380
316) 2/1/1382
317) 16/1/1381
318) 1/2/1379
319) مستدرک‏الوسائل، ج 11، ص 134
320) بحارالانوار، ج 20، ص 14
321) 25/10/1381
322) 15/4/1383
323) 31/6/1383
324) 10/3/1369
325) 10/3/1369
326) 27/12/1380
327) 11/2/1381
328) 17/2/1376
329) 5/5/1381
330) 11/2/1380
331) 28/2/1380
322) 6/2/1367

 


دسته ها :
X